سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

بسم الله الرحمن الرحیم

در دفاع از مظلوم (6)

این روزها در دفاع از مظلومیت غزه نامه نگاری هایی و نشست و برخاست هایی در این سو و آن سوی دنیا صورت میگیرد . علی خلیل اسماعیل هم چندی پیش نامه ای به یهودا جد بزرگ بن گوریون ، موشه دایان ، شارون ، پرز ، حسنی مبارک ، بوش ، ملک عبدالله ، لیونی ، اوباما ، رایس ، نتانیاهو ، شیخ طنطاوی ، اولمرت و ... بعنوان پیش گفتار کتابی که از یهود و امت رسول خدا صحبت میکند ، نوشته است . اینک این نامه را در دفاع از مسلمانان و مومنان با شرف ، متین ، استوار و در عین حال مظلوم غزه ی عزیز منتشر و نیز در معرض دید نقادانه ی شما خوانندگان ارجمند قرار میدهم .

این قسمت تقدیم میشود به نویسنده ی فهیم مقاله ی ( فلسطینیها شافعی هستند نه ناصیی ) . برادر عزیزم حامد که او را ندیده ام اما سخت احساسات و افکار مقتدرانه اش را میپسندم . مقاله ی او را در وبلاگ یهود شناخت بخوانید .

سخنی با یهودا پسر یعقوب و لیه ( قسمت اول ) .

جناب یهودا پسر یعقوب و همه ی آنهاییکه خود را پیرو یهودا و از نسل یهودا میدانید ، یهودی به معنای خاص و یا یهودی به معنای عام هستید ،

اگر به شما بگویم که خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند : قولوا لا اله الا الله تفلحوا . به جرم اینکه رسول الله بنی اسماعیلی است ، نمیپذیرید . بیایید گفته ی برادر کوچکترتان حضرت یوسف علیه السلام را که در بنی اسرائیلی بودن او تردید ندارید ، بپذیرید .

یا صاحبی السجن ء ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار ( یوسف 39 ) .

ای یاران زندانی من ، آیا خداهای پراکنده بهترند یا خدای یگانه ی مقتدر .

جناب یهودا ، برادرتان حضرت یوسف علیه السلام کلمه ی خیر را بکار برده است ، برای اینکه معنای خیر در برگردان آیه ، مفهوم آن را دگرگون نسازد ، گوشزد میکنم که خیر از خار ، یخار ، خیرة اشتقاق یافته است . این ماده به معنای انتخاب کردن یکی از دو چیز است و یا به معنای اختیار نمودن یکی از دو عمل است . دو چیز و یا دو عملی که در انجام و یا اخذ آن تردید وجود دارد . و خیر از آن دو ، آن است که در مطلوبیت و فضیلت ، برتری داشته ، اخذ آن متعین باشد .

بنابراین اگر تاکنون برایتان شک و تردید وجود داشت و نمیتوانستید بین ارباب های متفرق و خدای یکتا یکی را برای پرستش و عبادت انتخاب کنید ، بدانید : آن موجودی که شایسته ی پرستش است خدای یگانه و مقتدر است .

جناب یهودا ، برادرتان حضرت یوسف علیه السلام امر به پرستش نمیکنند ، او میداند که پرستش مفهومی است که ذات بشر به آن محتاج است ، به تعبیر دیگر پرستش ضروری وجود آدمی است . آدمی هیچگاه فارغ از پرستش نیست . و در آینده نیز با همه ی تحولات و تغییرات و دگرگونیهای پی در پی که در فکر و اندیشه ی بشر بوجود میآید ، اما هیچگاه بشری نخواهیم داشت که خالی از پرستش باشد . گرچه ما امر پرستش را در انحصار بشر نمیدانیم ، اما شما میتوانید بگویید : بشر موجودی است که پرستش میکند .

جناب یهودا ، شما فرزند یعقوب علیه السلام هستید ، زندگی در کنار نبی ای از انبیاء الهی قطعا فهم این پیام ، که پرستش یک امر درونی و یک عنصر فطری است ، لذا مورد بحث یوسف علیه السلام قرار نگرفته ، برایتان سخت نیست . و قطعا به ذکاوت و زیرکی حضرت یوسف علیه السلام که با اشاره به تعدد مصداق های پرستش ، که عنصری است بیرونی ، مطلوبیت و فضیلت پرستش خدای واحد قهار را میفهماند ، اعتراف دارید .

جناب یهودا ، اگر در زمانی که شما و برادرانتان بسر میبردید ، اله ها فراوان بودند و خدایان بسیار ، یکی خدای دانایی بود و دیگری خدای توانایی ، یکی به تدبیر آسمان میپرداخت و دیگری زمین را اداره میکرد ، یکی اله ی حسن بود و دیگری اله ی حب ، یکی را به خاطر فراهم آوردن امنیت میپرستیدند و دیگری را برای فرستادن رزق و روزی ، باید به عرضتان برسانم که امروز نیز همان اله ها در حالی که لباس هایشان عوض شده و اسم هایشان متفاوت گشته مورد عنایت ، توجه و اهتمام جدی مردمان قرار دارند .

جناب یهودا ، با اینکه چند صد سال از زمان شما و برادرانتان گذشته است ، انبیاء عظیم الشان ، موسی کلیم الله ، عیسی روح الله و محمد رسول الله برای ترویج یکتا پرستی متحمل رنج ها و مشقت های عدیده شده اند ، اما همچنان فرموده ی برادرتان یوسف علیه السلام زنده است که : ء ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار ؟

آیا زمان آن فرا نرسیده است که شما یهودیان و دیگرانی که همنام شما نیستند ولی همراه شما هستند ، لحظه ای با خودشان خلوت کنند و بیاندیشند که آنچه از حسن و خوبی در ارباب متفرقون فرض میشود ، جمیعا و یکجا در الله وجود دارد ؟ و آیا ارباب متفرقون برخلاف الله که ذاتی است غیر محدود و وجودی است واجب و غیر متناهی ، دارای حد های محدودیت آور نیستند ؟ آیا با خود امد های ممدود کننده ندارند ؟ و حتما تصدیق میکنید که هر محدودی پس از حدش معدوم و هر ممدودی بعد از امدش باطل خواهد بود .

جناب یهودا ، اگر شما معنایی را که برادرتان یوسف علیه السلام اراده و ارائه کرده بود ، میپذیرفتید امروز ما شاهد این همه نفرت و تشتت و تفرقه در عالم نبودیم . آیا بخاطر این همه قتل ها و مصیبت ها که بر آدمیزاد فرود آمده است ، خودتان را ملامت و سرزنش نمیکنید ؟ قطعا میدانید که این همه نفرت موجود در عالم از شما و مردمی که به شما دلبسته اند از کجا نشات گرفته است ؟ سوال اصلی ما این است که چه زمانی بت پرستی ، آدم پرستی ، شرک و پلیدی از روح و روانتان رخت بر میبندد ؟ آیا زمان آن نشده است که به جای پرستش ارباب های متفرق در برابر خدای یکتا و مقتدر سر تسلیم فرود آورید ؟

جناب یهودا ، برادرتان یوسف علیه السلام در ادامه ی نصیحتش به دوستانی که در زندان با آنها آشنا شده است ، خطاب به همه ی جهانیان میگوید : ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و آباوکم ، ما انزل الله بها من سلطان ان الحکم الا لله امر ان لاتعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون ( یوسف 40 ) .

آنچه غیر از خدا میپرستید ، چیزی جز اسمهایی فاقد معنا که خودتان و پدرانتان آنها را ساخته اید ، نیستند . خدا هیچ دلیلی بر حقانیت آنها نازل نساخته است . فرمان جز برای خدا نیست ، دستور داده که جز او را نپرستید . این است دین درست ، ولی بیشتر مردم نمیدانند .

آیا وقت آن نشده است که ببینید آنچه که از غیر خدا میپرستید ، چه کسانی اند ؟ چه ویژگیهایی دارند و چه کسانی آنها را بعنوان خدا به شما معرفی کرده اند ؟ قرآن از زبان یوسف فرزند یعقوب سخن میگوید . قطعا یهودیان باید سخن همکیش خود را بهتر درک کنند . و آن را بپذیرند . اینهاییکه شما در برابرشان زانو میزنید ، نامشان را به عظمت بر زبان جاری میسازید ، به عنوان احبار و حاخام ، بعنوان پاپ و کشیش ، بعنوان استاد و پروفسور ، بعنوان تئوریسین و نظریه پرداز ، بعنوان پول و طلا ، بعنوان بانک و سرمایه ، بعنوان زن و هوس ، و اسمهای دیگر ارباب و خدای خودتان قرار دادید ، تنها اسمهایی اند بدون حقیقت که هیچ سند و دلیل آسمانی آن را تایید نکرده است . قرآن کلام برآمده از فکر و اندیشه ی فرزند کوچک تر یعقوب را با عبارت ، ما انزل الله بها من سلطان . موکد میسازد . خدا هیچ دلیلی بر حقانیت آنها نازل نساخته است . اینها اموری است که ساخته و پرداخته ی مغزهای کوچک و ناتوان از درک مفاهیم بلند به آن مشروعیت کاذب داده است . با هیچ یک از این اسمهای پر طمطراق ، بدون لطف و عنایت الهی به ابتدای جاده ی سعادت و رستگاری نخواهید رسید ، چه برسد به انتهای آن .

ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 87/10/26ساعت  8:10 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    آگاهی : انجمن تفکر مبانی تصمیم ندارد با صراحت به نقد پرداخت 100 میلیون تومان به نمایندگان بقول آقای رئیس فقیر بپردازد . همچنین تصمیم ندارد از خاتمی و یا حامیانش منبع و مبلغ مخارج دعوت از درماندگان سیاسی دنیا را بپرسد . انجمن تفکر مبانی ترجیح میدهد با نشر معارف ناب یاریگر خوانندگان ارجمند باشد .

    5 ) شهید یقظة را بشناسیم .

    جندب صحابی با وفا و راستگوی درست کرداری است که رسول خدا نام عبدالله را بر او مینهد . و ما او را بیشتر به کنیه اش جناب ابوذر میشناسیم . وقتی بر خلیفه ی سوم وارد شد ، عثمان او را جندب خواند و ابوذر در مقام پاسخ فرمود : انا جندب و سمانی رسول الله (صلی الله علیه و آله) عبدالله .

    ابوذر را شهید ربذه مینامند اما من میخواهم ، شما دوستان جوانم او را شهید یقظه بخوانید .

    بحارالانوار حکایتی را در جلد 31 و در صفحه ی 174 و 175 آورده است . سعی فراوان من بر این است که از ترجمه ی تحت اللفظی در عین اینکه خارج نشوم ، راحت و باز ترجمه کنم .

    بعد از اینکه خلیفه ی سوم سیصد هزار درهم به حارث ابن حکم پسر ابی العاص و صد هزار درهم به زید پسر ثابت به ناروا میبخشد و به حساب مروان پسر حکم آنقدر واریز میکند که روایت از ذکر مبلغ آن خودداری میکند . ابوذر شروع میکند به سر دادن شعاری در مخالفت با این حیف و میل بیت المال . فریاد میزند : بشارت باد به کافران عذاب دردناک . جعل ابوذر یقول : بشر الکافرین بعذاب الیم . آنچه در فریاد جناب ابوذر تبلور داشت و در هر دوره و زمانی کارآیی خواهد داشت ، این مطلب است که بیت المال ملک خصوصی نیست ، و خلیفه حق ندارد هر طوری که خواست با آن رفتار کند .

    جناب ابوذر شخصیت دردمندانه اش را مدیون فهم درست اش از آیات الهی است . و بر همه ی آنهایی که علاقه مند شخصیت ابوذرند فرض است که خود را با قرآن و تعالیم رسول الله عجین کنند . ابوذر شعار میداد و تکرار میکرد که : بشر الکافرین بعذاب الیم . و آیه ای از کلام الله مجید را تلاوت میکرد که : و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب الیم ( توبه 34 ) . و به کسانیکه طلا و نقره را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیسازند به مجازات دردناکی بشارت ده .

    دوستان جوانم دقت کنند که این قسمت از آیه بدنبال هشدار و بیدار باشی است که خداوند به مومنان میدهد ، مبنی بر اینکه بسیاری از علمای یهود و نصاری حرام خواری میکنند و بدنبال آن مانع تراشی میکنند و برای راه خدا مزاحمت درست میکنند . خداوند به مومنان توجه میدهد : یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله . ای کسانیکه ایمان آورده اید ( بدانید که ) بسیاری از احبار و رهبان اموال مردم را به باطل میخورند ، و از راه خدا جلوگیری میکنند .

    مروان خبر به عثمان میبرد و پیآمد آن ابوذر احضار میشود ، عثمان با لحنی آمیخته با تهدید میگوید : از آنچه که به من رسیده است ، تو را با خبر سازم ؟

    و ابوذر در مقابل ، در حالی که به آیندگان تعلیم مبارزه میدهد ، دست بر نقطه ضعف خلیفه و همه ی آنانی که ثروت و اندوخته ی بیت المال را به یغما میبرند ، میگذارد و میگوید :

    ء ینهانی عثمان عن قراءة کتاب الله و عیب من ترک امر الله ؟. آیا عثمان مرا از خواندن آیات الهی باز میدارد ؟ از اینکه عیب آنانی که امر خدا را زیر پا گذاشته اند را بازگو کنم ، آزرده میگردد ؟

    ادامه ی روایت بیانگر تعهد شگفت انگیز ابوذر است . میفرماید : فو الله ، به خدا قسم یاد میکنم . لان ارضی الله بسخط عثمان احب الی و خیر لی من ان ارضی عثمان بسخط الله . اگر خدا را با خشم عثمان راضی سازم ، نزد من محبوبتر و بهتر است از اینکه رضایت عثمان را با خشم خدا بدست آورم .

    ابوذر رضایت پروردگار را دوست تر دارد ، گرچه خشم و غضب خلیفه را به همراه آورد . آن گوهری که در جان ابوذر است و او را بی محابا در مقابل حاکم قرار میدهد و همه ی رنج ها و درد ها را بجان میخرد ، رضایت است. برای ابوذر رضایت پروردگار بر همه ی رضایت ها ارجحیت دارد . و همین صفت باعث خشم خلیفه نسبت به ابوذر میشود .

    استحلال و توجیه یهودی .

    نکته ی مهمی که دوستان جوان من باید در دشمن شناسی آن را همیشه مد نظر داشته باشند این است که گناه نیاز به توجیه دارد . توجیه گر میخواهد . نیاز به سایت و روزنامه و مجله دارد . فیلم ساز و بازیگر میخواهد . تئوریسین و درس خوانده میطلبد . ابتدا باید استحلال صورت گیرد ، حرام ، حلال شود ، و یا قبح آن برداشته شود و به تعبیری از آن شرم زدایی صورت گیرد و در مواردی تن دادن به حرام باعث افتخار و غرور شود .

    ادامه ی حدیث ما را به این نکته توجه میدهد . و قال عثمان یوما : ء یجوز للامام ان یاخذ من المال فاذا ایسر قضاه ؟ آیا بر امام جائز است که از بیت المال بردارد و به هنگام گشایش برگرداند ؟

    و نکته ی مهمتر در این ماجرا حضور توجیه گری است که سر در توبره ی یهود دارد . عثمان سوالش را از کعب الاحبار ، یهودی بظاهر مسلمانی که حتی حاضر نیست نام یهودی اش را تغییر دهد ، میپرسد و از او کسب تکلیف میکند . فقال کعب الاحبار : لا باس بذلک . و او در پاسخ فتوی میدهد که ایرادی ندارد .

    کشف سر پنهان .

    گناه اول ابوذر که باید شلاق خشم بر بدن او نشیند ، این است که او به راز حضور یهودی در دستگاه حکومتی خلیفه پی برده است ، و با فریاد کشف این راز و این سر مکتوم را اعلان میکند .

    فقال ابوذر : یا ابن الیهودیین ، ء تعلمنا دیننا ؟

    ای یهودی زاده آیا تو میخواهی دین مان را به ما تعلیم دهی ؟

    همه باید دقت کنند . ببینند دینشان را از کجا بدست میآورند . چه کتابی را میخوانند ، پای صحبت چه کسی مینشینند ، تصمیم دارند در کدام مکتب و در کدام مدرسه آموزش ببینند ؟

    دانایی کافی نیست .

    گناه دیگر ابوذر ، علاوه بر اینکه راز را میداند ، متوقف نیست . در دانایی نمیماند . توقف در دانایی یک حربه ی یهودی است . یهودیان علی رغم اینکه حقانیت رسول الله را میدانستند ، ایمان نیاوردند .

    قرآن برای اینکه اندازه ی شناخت و آگاهی یهودیان را بیان کند میگوید : همانطور که یهودیان فرزندان خود را میشناختند ، رسول خدا را هم میشناختند . میفرماید : الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنآءهم . و این شناخت کمی نیست . اما این آگاهی باعث نشد که یهودیان دست از لجاجت بردارند و اسلام را بپذیرند . و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون (بقره 146) .

    اینکه یهودیان با چنین شناختی ، شناخت پدر نسبت به فرزند ، مومن نمیشوند و حق را نمیپذیرند ، جدای از بیماری ای که همه ی وجودشان را دربر گرفته است ، پرده از این راز برمیدارد که شناخت حق در عین اینکه سخت است ، برای ایمان آوردن و پذیرفتن آن کافی نیست .

    دنیای امروز و فردا بیش از هر زمان دیگری نیازمند خروش ابوذر است . تا چون او که بر اسراف ، تبذیر و بخشش های ناهنجار خلیفه ی سوم تاب نیاورد ، تاب نیاورد . و تحریف هایی را که میخواستند برای پشتوانه سازی این حاتم بخشی ها درست کنند ، نیاراست ، نیاراید .

    دنیای امروز و فردا نیازمند فریاد های بلند ابوذر بر خلیفه و توجیه گری های کعب الاحبار یهودی ، است ، تا با صدای بلند اعتراضش را به گوش حاکمان مدرن و تحریفگران فوق مدرن برساند .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/7/24ساعت  9:33 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    ادامه ی 5 ) شهید یقظه را بشناسیم .

    پیآمد دانایی و افشاء راز .

    ابوذر دانایی و آگاهی را برای حمایت از دین لازم میداند . ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة َ. اما کافی نمیداند . این است که فریاد میزند . ای پسر یهودی ، ای یهودی زاده . ء تعلمنا دیننا ؟ تو میخواهی دین ما را به خود ما یاد بدهی ؟

    دانایی و افشای راز بدون پیآمد نیست . و ابوذر بعد از این که دست روی دشمن یهودی میگذارد ، تبعید میشود . آنچه که باعث شهادت ابوذر به سال 33 هجری در ربذه شد ، صرف آگاهی نبود ، آگاهی خاموش باعث شهادت نمیشود ، آگاهی و دانایی ابوذر با فریاد اعتراض علیه دشمن یهودی همراه است .

    آنچه در ابوذر تبلور دارد و او را متمایز از دیگران میسازد ، عدم میل او به بازگشت است . ابوذر تمایلی به احیاء سنن پیشینیان ندارد و گرفتار انقلاب معکوس که یک انقلاب و یک رجعت یهودی است ، و یهودیان در ماجرای گوساله پرستی بر آن مهر تایید زدند ، نمیشود . گرچه یهودیان تمایلشان به بت پرستی را پیش از عملی ساختن آن و بعد از اینکه خدای متعال آنان را از دریا عبور میدهد ، به گوش موسی علیه السلام رسانده بودند .

    زمانی که پسر های جناب اسرائیل چشمشان به قومی افتاد که سرگرم پرستش بت هایشان هستند رو میکنند به موسی و میگویند : یا موسی اجعل لنا الها کما لهم الهة . ای موسی برای ما نیز خدایی بساز ، چنانکه ایشان خدایانی دارند . و اگرچه خداوند توبیخ موسی علیه السلام را نیز در قرآن عزیز میآورد . قال انکم قوم تجهلون ( اعراف 138 ) . گفت شما گروهی جهالت پیشه اید . آیات الهی میفهماند که توبیخ موسی علیه السلام دلهای سخت شده ی پسر های اسرائیل را تکان نداده است و آنان از فرصتی که موسی علیه السلام در میانشان نیست استفاده کرده و با زیور هایشان گوساله ای ساخته و با اینکه میدیدند آن گوساله و آن جسد گویا نیست و براهی هدایتشان نمیکند در مقابل آن زانو زده و با پرستش آن انقلاب معکوس را در عمل نشان دادند . و اتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا اتخذوه و کانوا ظالمین ( اعراف 148 ) . و قوم موسی پس از رفتن وی از زیور های خویش گوساله ای ، پیکری بساختند . مگر نمیدیدند که پیکر با آنها سخن نمیگوید ؟ و براهی هدایتشان نمیکند ؟ آن را خدا گرفتند و ستم کاران بودند .

    ابوذر اولین شخصیتی است که نویسنده ی دانشمند کتاب حکمت نامه ی جوان او را بعنوان الگوی عینی که در فتنه ها نلغزید و از آزمونها سر بلند بیرون آمد ، به جوانان معرفی میکند . میفرماید : ابوذر ، از معدود کسانی است که در هنگامه ی دیگرسانی های پس از پیامیر صلی الله علیه و آله حریم حق را پاس داشت . و ما نیز پیش از این گفتیم که ابوذر شخصیت دردمندانه اش را مدیون فهم درستش از آیات الهی است . و بر این مشخصه ی ممتاز درک عمیق او از نگرانیهایی که رسول خدا در مواردی ابراز داشته اند را نیز بیافزایید . در الدر المنثور روایتی است که میفرماید : خرجنا مع رسول الله (ص) قبل حنین فمررنا بسدرة . پیش از نبرد حنین به همراه رسول خدا از شهر خارج شده به درخت سدری رسیدیم . فقلت : یا رسول الله ، اجعل لنا هذه ذات انواط ، کما کان للکفار ذات انواط ، و کان الکفار ینوطون سلاحهم بسدرة و یعکفون حولها . من گفتم : ای رسول خدا ، این درخت سدر را برای ما ذات انواط قرار بده ، همانطور که کفار ذات انواط دارند ، و این ذات انواط درخت سدری بود که کفار اسلحه هایشان را به آن میآویختند و گرد آن معتکف میشدند .

    گمان میکنید عکس العمل رسول خدا چگونه بود ؟ پیش از اینکه حدستان را بگویید به ادبیات بکار گرفته شده در جمله ی اجعل لنا هذه ذات انواط کما کان للکفار ذات انواط ، دقت کنید . نوع چینش کلمات علاوه بر اینکه هماهنگ با آیه ی 138 سوره ی اعراف است ، همان معنا را نیز تداعی میکند .

    فقال النبی (ص) : الله اکبر . رسول خدا فرمود : الله اکبر . تقاضا میکنم از ذهن تصویریتان کمک بگیرید . باید بتوانید بزرگی وحشت و تعجب رسول خدا را از بکار بردن کلمه ی الله اکبر لمس کنید . رسول خدا در ادامه میفرمایند : هذا کما قالت بنو اسرائیل لموسی : اجعل لنا الها کما لهم الهة . این همان سخنی است که بنی اسرائیل به موسی گفتند : برای ما خدایی بساز همانطور که آنان خدایانی دارند . رسول خدا در پایان با جمله ای انذاری شدت نگرانی اش را به گوش همه ی کسانی که خواننده و شنونده ی این عبارت هستند میرساند ، میفرماید : انکم ترکبون سنن الذین قبلکم . شما نیز سنت های گذشته را عملی میکنید .

    و عجیب این است که امروزه علمایی که تحولات اجتماعی و دگرگونی های جامعه را مطالعه میکنند ، القاء میکنند که بازگشت به سنن پیشینیان یک پدیده ی طبیعی و ضروری است . و آدمها بعد از گذشت مدتی به سنت های پیشین باز میگردند . ابوذر به تبعیت از رسول خدا پا روی این فکر یهودی و این القای یهودی میگذارد و این گناهی است نابخشودنی و برای ابوذر نیز بی هزینه نبوده است .

    تنهایی و بی یاوری او در ربذه یکی از آن پیآمدهاست .

    عبدالله بن حواش کعبی میگوید : ابوذر را در ربذه دیدم ، نشسته در سایه ی سایبانی ، تنهای تنها . گفتم : هان ابوذر تنهایی ؟ گفت : هماره امر به معروف و نهی از منکر ، شعارم بود و حقگویی شیوه ام و این همه ، همراهی برایم باقی نگذاشت .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/7/24ساعت  9:30 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    4 ) نو معتر ها را بشناسیم .

    از جمله شعائر مهم حج آئین قربانی است ، و خداوند قربانی کردن شتر های چاق و فربه را نیز شعائر میخواند ، و میفرماید : و لکم فیها خیر . و قربانی کردن شتر های فربه برای شما خیر و منفعت است . دستور خدا چنین است که ابتداء نام خدا را بر زبان آورید و زمانی که قربانی صورت گرفت ، فکلوا منها و اطعموا القانع و المعتر . از آن بخورید و فقیر قانع و سائل معترض را اطعام کنید ( حج 36 ) .

    انتخاب کلمات در قرآن عزیز معجزه است ، قانع و معتر دو مفهوم برای بیان دو خصلت در آدمی است . قانع شخص عفیف النفسی است که با سپاس به درگاه خدای متعال رضایت و خشنودی اش را از آنچه بدست آورده است ، اعلان میکند . قانع بنابر تعریفی که مجمع البیان آورده کسی است که به آنچه به او داده میشود ، خشنود است ، و در ادامه میفرماید : او بما عنده و لا یسال . و به آنچه که دارد ، راضی است و سوال نمیکند . و اما معتر مشتق از عر صفت گدای دریوزه ای است که بجای سپاس و شکر ، اعتراض و ناخشنودی اش را بر زبان جاری میسازد . اهل لغت میگویند : المعتر ، الذی یتعرض لیصیب خیرا من غیر سوال . از کلیدی ترین مشخصه های معتر تعرض به خیری است که بدون سوال به او رسیده است . و در تعریف دیگری میگویند : المعتر ، الذی یطیف بک یطلب ما عندک ، سالک او سکت عن السوال . نزدیکی و چرخیدن به دور شما از دیگر مشخصه های کلیدی معتر است ، او در این تقرب و طواف طالب آنچیزی است که در نزد شماست ، خواه آن را به زبان آورد و خواه در سکوت سوالش را به گوش شما برساند .

    توجه به ریشه و کلمات هم خانواده با معتر خواننده را با بیماری ای آزار دهنده که متاسفانه امروزه بصورت اپیدمی شده در هر کوی و برزنی قابل مشاهده است ، آشنا میسازد . عر یعنی به بیماری گری و جرب مبتلا شد . و به شخصی که مبتلا به جرب شده و کچل گردیده العار و العر میگویند . و به کسی که مردم را به گرفتاری و ناهنجاری و اعمال ناپسند وارد میسازد العارور گفته میشود . العرة به ضم عین و فتح و تشدید راء به جنونی میگویند که دامنگیر آدمی میشود . در ایران عر زدن لغتی است که برای اعتراض نامعقول بکار میبرند . فلانی عر میزند ، یعنی برای نشان دادن اعتراضش صدایی چون صدای الاغ که بلند ، گوشخراش و انکر الاصوات است اما پشتوانه ی عقلی ندارد ، از خود خارج میسازد .

    کسانی که به بیماری پوستی از نوع جرب و خارش دچار میشوند گمان میکنند اگر خود را بخارانند ، آرام میشوند غافل از اینکه با هر بار خاراندن بر خارششان افزوده میشود . معتر نیز به مثابه کسی است که دچار بیماری پوستی است خود را میخاراند هنوز از خاراندن یک قسمت خارج نشده که باید قسمت دیگری را بخاراند ، تکرار خاراندن عرصه را آنگونه بر شخص معتر تنگ میکند که سر از جنون و دیوانگی در میآورد .

    با یک نگاه ابتدایی به اطراف و اکناف دنیا با موجودات بیقراری برخورد میکنید که خارش نامحسوس از آنان انسانهای گرسنه ای ساخته است که با واژه ی سیری آشناییتی ندارند . زنی با صد ها جفت کفش ، مردی با اطاقی پر از کراوات ، دختری که هر روز ساعتها از عمرش را در مراکز خرید میگذراند ، پسر جوانی که به دریوزه گی جنسی رسیده است ، همه حکایت از بیماری ای میکند که از فرق سر تا نوک پا را در بر گرفته است و بیمار هیچ کنترلی و هیچ مدیریتی بر خواسته هایش ندارد . به این موارد معتر های سیاسی رسانه ای ، اقتصادی بانکی ، نظامی تسلیحاتی را نیز بیفزایید . و با توجه به این نکته که تقدم قانع بر معتر در کلام خدای بزرگ هشدار میدهد که مبادا اعتراض و پرخاشگری معتر شما را از تکریم و اطعام قانع باز دارد ، معین کنید گناه غفلت از سازمانهایی که عالمانه و عامدانه نقش عارور را بعهده دارند ، و کسانی که از آنان تبعیت میکنند تا به کجاست ؟

    و اما علمای عالیمقام بدرستی صفت مذمومه ی طمع را نقطه مقابل صفت ممدوحه ی قناعت ذکر میکنند و مطالبشان را با روایتی که حضرت موسی علیه السلام از حقتعالی سوال میکند که کدام یک از بندگان غنی ترند ؟ و خدای بزرگ در جواب میفرمایند : هر کدام که قانع ترند ، میآرایند . اما از آنجاییکه نوشته ی ما مختصر است ، بحث طمع را خودتان جستجو کنید و مردم را از بیماری ای که صاحبش را به خفت و خواری میکشاند ، بیم دهید .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 87/7/16ساعت  11:29 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    3 ) بگویید یهود .

    از ابتدا تا انتهای قرآن شما یک بار با کلمه ی صهیونیسم و صهیونیست برخورد نمیکنید . این کلمه نسبت به کلمه ی یهود عمر درازی ندارد . ما نیز به تبعیت از قرآن که همه جا برای این قوم عنود ، کلمه ی یهود را بکار میبرد ، از کلمه ی یهود استفاده کرده ایم . یهود همیشه اینگونه بوده که از دو گروه تشکیل میشده ، دکتر آبراهام کهن در کتاب Every man s Talmud که به نام گنجینه ای از تلمود ترجمه شده ، عبور از تورات و خیانت به تورات را از جانب کاهن اعظم و سایر کاهنان پذیرفته ، او در صفحه ی 10 کتاب مذکور میگوید : سنهدرین عبارت از مجمعی از کاهنان و مردم عادی بوده است که ریاست آن را کاهن اعظم به عهده داشت ... کاهنان طرفدار سیاستی مبنی بر سازش با افکار و عقاید یونانی و پیروی از آن ، حتی به بهای خیانت نسبت به تورات بودند و در مقابل ایشان ، مردم عادی که همان وارثان مستقیم عزرا و سوفریم بودند ، صف آرایی کردند . و ایشان خواهان پیروی کامل و صمیمانه از احکام تورات بودند ... دکتر آبراهام کهن ایجاد دو فرقه ی فریسیان و صادوقیان را در همین راستا میداند و نزاع و کشمکش فریسیان و صادوقیان را سبب مستقیم پیدایش تلمود میشمارد . یوسفوس در همان صفحه ی 10 کتاب آقای کهن نزاع فریسیان و صادوقیان را بیان میکند . فریسیان آیین های بسیاری را که در طی نسلها از پدران خود به ارث برده اند ، و در کتاب تورات موسی به ظاهر ذکری از آنها نشده است به مردم تعلیم میدهند . ولی صادوقیان آن را رد میکنند و میگویند : ما باید به آن سلسله از آیین ها احترام گذاریم و آنها را واجب الاجرا بدانیم که در تورات مکتوب وجود دارد ، و نباید آنچه را که از روایتها و سنتهای اجدادی ما سر چشمه گرفته است رعایت کنیم . و به خاطر این نکات ، ستیزه های بسیار و اختلافات فاحش میان ایشان به وجود آمده است . آنچه از تاریخ یهود و آنچه از روحیات و حالات یهودیان در طول زمان تا حال و تا آینده ای نا معلوم بدست میآید ، تفوق و چیرگی همیشگی فریسیان بر اقلیت صادوقیان بوده است . اقلیت که میگوییم اقلیت مقامی است ، نه تعدادی . توراتی که فریسیان بر پایه ی آن توانستند به قول دکتر کهن دین را زنده نگه دارند و در بحرانها از استواری و پشتیبانی قابل توجهی برخوردار بود و باعث انطباق با شرائط و وضع تازه میشد ، تورات منقول بود . پیروان همین تورات منقول که اکنون فارغ از خدا به چیزی جز پول و حاکمیت ظلم و ستم نمیاندیشند ، با عیسی مسیح ای که به گفته ی انجیل از جانب خدا مامور شد تا بعنوان یک عالم یهودی و نه یک پیامبر صاحب شریعت ، ایمان بنی اسرائیل را بازسازی کند ، نه اینکه آن را تغییر بدهد . میگوید : گمان مبرید که من برای براندازی شریعت ( تورات ) و انکار پیامبران پیش از خودم آمده ام ، من نه برای براندازی ، که برای تکمیل کردن آمده ام ( انجیل متی 5 : 17 ) . به مقابله پرداختند و به گمان خودشان عیسی را به صلیب در آوردند . بعد از گذشت هفتصد سال در سرزمین حجاز مردی که بر خلاف عیسی مسیح ، بنی اسماعیلی است نه بنی اسرائیلی ، با شریعتی مستقل و محکم که ناسخ شریعت های پیشین است و خود را رسول خدا معرفی میکند ، مبعوث به رسالت میشود . یهودیان پیرو تورات منقول با همان حرص شدید نسبت به دنیا و ظواهر آن حضور دارند و اقلیتی که به معنای صحیح کلمه اقلیت اند ، نیز حضور دارند ، اینان باصطلاح در جستجوی حقیقت اند ، تعداد این گروه از جویندگان حقیقت آنقدر کم است که در روایتی رسول خدا ( ص ) میفرماید : لو آمن بی عشرة من الیهود لآمن الیهود . اگر ده نفر از یهودیان واقعا به من ایمان میآوردند همه ی یهود ایمان میآورد . معلوم میشود که حتی ده نفر هم از آن اقلیت به حقیقت نرسیدند . بهر حال قرآن و رسول خدا با دو گروه متضاد از یهودیان مواجه است . لذا برای دو واقعیت متضاد دو برخورد متضاد دارد . در مقابل گروه نخست که از تورات فقط پوسته ای را با خود دارد که برای بقاء ریاست دنیوی خود هر تحریفی را جائز میشمارد و دست بردن به هر حیله و نیرنگی را مباح میداند ، مقابله ای سخت و طاقت فرسا را در پیش میگیرد . و در مقابل گروه محروم و ضعیف نگه داشته شده که اغلب بعنوان طعمه از سوی احبار و رهبران مال دوست یهودی مورد استثمار و استحمار قرار میگرفتند ، با عنوان لطیف اهل کتاب برخورد میکند . نکته ی بسیار بسیار مهم در ادبیات قرآن عزیز این است که برای هر دو گروه نام یهود را به کار میبرد .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/7/3ساعت  7:58 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    2 ) ضرورت معاویه شناسی .

    دشمن شناسی ، مطالعه و تحقیق فراوان میطلبد ، و کسی که در این عصر و زمان میخواهد از دشمنان دین و آنهایی که در راه رسول خدا و ائمه ی اطهار سلام الله علیهم اجمعین سنگ اندازی و کارشکنی کرده اند ، مطلع شود و آگاهی یابد ، باید رفتار شناسی دشمنان را با دقت و حوصله ی زیاد به نقادی بنشیند . دقت کنید رفتار ها و شگرد های نوینی که  دشمنان جدید از خود بروز میدهند ، ریشه های کهنه دارد ، با این فرق که اینان مجهز به ابزار هایی اند که تحصیل موفقیت با حداکثر تاثیر و در حداقل زمان را برایشان مهیا ساخته است .

    یکی از آن دشمنان که با علی ابن ابیطالب ، نه بعنوان امام اول شیعیان بلکه به عنوان  خلیفه ی چهارم مسلمین ، مقابل و رویارو شد ، معاویه پسر ابوسفیان بود . شناخت معاویه از این جهت ضروری است که پیروزی او نه مرهون نبرد نظامی که از دستاوردهای نبرد فرهنگی است .

    تشنج آفرینی فکری ، اسطوره سازی ، بهره گیری از جاه طلبی بعضی از کسانی که به هر دلیلی نامی در بین نامها داشتند ، ایجاد روحیه ی گرایش به ثروت و مال اندوزی ، بهره برداری از جهل مردم ، جلوگیری از کتابت و نقل احادیث نبوی ، منع رفت و آمد محدثین به شام ، جلوگیری از اقامت شامیان در خارج به مدت طولانی ، و ترویج اسرائیلیات و اشاعه ی داستان سرایی بجای بیان احادیث از جمله ترفند های کارآ و از جمله حربه های موثر معاویه و گروه مشاوران او در نبرد با علی ابن ابیطالب علیه السلام بود .

    آیا شما میتوانید بگویید که معاویه چه اسلحه ای داشت که میتوانست با صد هزار نفر نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کند ؟ چه اسلحه ای میتواند خردمندی را به اینجا برساند که وقتی از او میپرسند این ابوترابی که جناب خطیب بر فراز منبر لعن او میکند ، کیست ؟ بگوید : گمان میکنم سارقی از سارقان فتنه انگیز است . قطعا شما خواننده ی ارجمند تصدیق میکند که هیچ اسلحه ای جز اسلحه ی فکری و فرهنگی نمیتواند چنین تجمعی و چنین موجودی فراهم آورد .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 87/6/28ساعت  1:51 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در دفاع از مظلوم

    1 ) پسر خوانده ها را بشناسید .

    آنهایی که مسلمانند اما گفتارشان و کردارشان از جوان مسلمان ، دشمن زدایی میکند ، فکر نکنند خیلی عاقلند . حبس کردن شیطان فقط در سینه و محصور کردن آن فقط در تولید وسوسه یک حربه ی یهودی است . شیطان مصداقهای فراوانی میتواند داشته باشد . یکی از آن موارد که امیر مومنان در خطبه ی قاصعه به معرفی آن پرداخته و متاسفانه در جامعه کمتر به آن توجه شده است ، ادعیاء است . ادعیاء به معنای پسر خوانده ها ، که در اینجا به معنای مردمی اند که جسما مسلمانند و روحا یهودی ، در ظاهر مسلمانند و در باطن کافر . لا تطیعوا الادعیاء ، از ادعیاء پیروی نکنید . اکنون ببینیم ادعیاء در تعریف امیر سلام الله علیه چگونه است : الذین شربتم بصفوکم کدرهم . ادعیاء کسانی اند که آب خالص خود را با آب تیره ی آنها نوشیده اند . و خلطتم بصحتکم مرضهم . اینان کسانی اند که تندرستیشان را با بیماری آنان درهم آمیخته اند . و ادخلتم فی حقکم باطلهم . از ویژگی های ادعیاء که حاصل هم کاسه شدن با دشمن و انفعال در مقابل جبهه ی کفر و مطاوعه ی نظریات و تئوری های آنان است ، پدیده ی ویرانگر التقاط و دوییئت و خروج از یکتایی ، یک تویی و توحید است . اینان باطل دشمن را با حق خود امتزاج داده اند .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 87/6/23ساعت  10:28 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     در اعتراض به آنهایی که یهودیان را دوست دارند .

    یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین .

    و تری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم ( آیه ی 51 و 52 سوره ی مائده ) .

    ای کسانی که ایمان آورده اید ، یهود و نصاری را دوستان ( خود ) مگیرید ( که ) بعضی از آنان دوستان بعض دیگرند . و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد ، از آنان خواهد بود . آری ، خدا گروه ستمگران را راه نمی نماید .

    و می بینی کسانی که در دلهایشان بیماری است ، در ( دوستی ) با آنان شتاب می ورزند .

    به معنای آیه دقیق شوید ، لحن تند آیه را با همه ی وجودتان احساس میکنید ، شدت تهدید را درک میکنید . چرا خداوند مومنان را از دوستی و رفاقت با یهود و نصاری نهی میکند ؟ ، چرا خداوند بطور مطلق و بدون هیچ قیدی و بدون هیچ تخصیصی هر نوع دوستی و قرابت با یهود و نصاری را منع میکند ؟ چه امری باعث شده تا خدای حکیم با صراحت و خارج از محدوده ی اهل کتاب ، از یهود و نصاری نام بیرد ؟

    چه امری یهود و نصاری ای را که بسیار با هم تضاد دارند ، یکی ساخته است ؟ تضاد بین یهود و نصاری به اندازه ای زیاد است که میتوان کلمه ی افراط را برای آن بکار برد . تضادی که از محدوده ی دینی عبور کرده و به مسائل و پدیده های دنیوی نیز رسیده است . امروزه یهودیان به جای علامت جمع که در همه ی دنیا به شکل ( + ) است ، تنها به خاطر اینکه به شکل صلیب و یادآور به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح علیه السلام است ، از نشانه دیگری که به شکل حرف لاتین تی ( T ) است ، استفاده میکنند . و حقیقتا چه امری و برای چه مقصودی این تضاد فاحش بین یهود و نصاری را مدیریت و کنترل میکند ؟

    آیا لحن تند و تهدید شدید بویژه در این قسمت از آیه که میفرماید : و من یتولهم منکم فانه منهم ، نباید خواننده را وحشت زده و هراسان سازد ؟ ورود در طائفه ی ستم پیشه تابلوی بن بست هدایت را نمایان میسازد . چرا خدای متعال متعرض ویژگی مرض و دردی که اینان در سینه دارند ، نشده است ؟

    خدایا اینانی که با این شتاب به سوی یهود و نصاری میروند ، چرا به جای - یسارعون الیهم - به سمت و سوی یهود و نصاری میروند ، یسارعون فیهم - در سمت و سوی یهود و نصاری میروند ؟

    در پاسخ یابی برای هریک از این سوالات ممکن است با مطالب و دیدگاههایی مواجه شوید و گمان برید که آیه ی فوق آنگونه که ما در پرسش آورده ایم ، افاده ی عموم ندارد و مفید معنای اطلاق نیست . این معلم فقیر در صدد نقد و یا خدای نخواسته در صدد نفی زحمات اندیشمندان محقق نیست ، بلکه دلتنگی هایش را با ذکر این نکته که خصوصیت مورد نمیتواند مخصص آیه باشد ، به سمع دوستان جوان میرساند .

    این آیات به جهت در بر داشتن شدید ترین لحن تهدید بیش از عصر نزول ، مفید حال و روز امروز و فردای ماست . هیچ دوستی ای بدون پیآمد نیست حتی دوستی های ابتدایی کودکان و نوجوانان . تاثیر پذیری و تقلید کردن حرکات و سکنات از اولین نشانه های دوستی ، مودت و محبت به یکدیگر است . لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء - تحکم نهی بیان کننده ی آن است که میل شما ، علاقه مندی شما ، دلخواه شما و نیاز شما به دوستی و محبت ، بسوی یهود و نصاری نباشد ، ان المحب لمن احب مطیع  . اگر اطاعت و پیروی از یهود و نصاری در آن چیزی که آنان را به هم متصل کرده است ، واقع شد ، یهود و نصاری به هدف خود رسیده اند - و من یتولهم منکم فانه منهم . یهودی و مسیحی شدن که در آیه آمده است ، سخت نیست ، کافی است در مقابل هوا پرستی و زیاده خواهی آنان سر تسلیم فرود آورید ، خلقیات و تمنیات آنان را بپذیرید ، مجری سبک و سیاق آنان در تعامل با دیگران شوید . حاخام ها و کشیش ها را بعنوان قانون گذار ، مدیر و مدبر جامعه ی جهانی برسمیت بشناسید .

    الکسیس ، ادیسون و اسفندیار .

    دکتر الکسیس کارل در صفحه ی 99 کتاب انسان موجود ناشناخته میگویند : غالب دانشمندان وقتی در خصوص چیزهایی که نمیدانند اظهار نظر میکنند ، بالطبع پیشرفت آن موضوع از لحاظ اصول و اساس به عقب میافتد . مثلا ادیسون که یک صنعتگر مادی بود ، نسبت به فلسفه و مذهب نیز عقائدی داشت که مردم مجبور بودند نظرات او را درست بدانند و خیال میکردند همانطوری که نظریاتش در اختراعات عمیق و درست است در این مسائل درست تشخیص داده است .  در مثال مناقشه نیست و امثال رحیم مشایی ها همانند موردی که آقای دکتر الکسیس کارل آورده ، سایز و قواره ای ندارند تا برای حرف هایشان نقد و تحلیلی گفته شود ، لذا از آنجاییکه دوستان جوان ما به کم سوادی آدمهایی که هر از گاهی حرفی میپرانند و با محبتشان به یهودیان و نصاری بلاهت ذاتیشان را آشکار میسازند ، واقف هستند . لب فرو میبندیم و به سکوت بسنده میکنیم و حتی از اینکه بگوییم : ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولنگه توست ، عرض خود میبری و زحمت ما میداری ، امتناع میورزیم .  



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/5/30ساعت  1:14 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    حیله ، یهود و حجاب دختران ترک

    آیه ی 72 سوره ی آل عمران .

    و قالت طائفة من اهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلهم یرجعون .

    و جماعتی از اهل کتاب گفتند : در آغاز روز به آنچه بر مومنان نازل شد ، ایمان بیاورید ، و در پایان (روز) انکار کنید ، شاید آنان (از اسلام) برگردند . ترجمه : جناب فولادوند

    مدتهاست که حیله گری یهود بین الملل در ماجرای حجاب دختر های ترک و غفلت دلگیر کننده ی اهالی شهر یقظه و القای رسانه های یهودی و انفعال رسانه های داخلی ذهن پر از درد مرا به خود مشغول ساخته است . عنایت و توجه خوانندگان ارجمند به این نیرنگ قدیمی و مفتضح که قرآن عزیز متذکر آن است ، علاوه بر اینکه خالی از لطف نیست ، میتواند گره از این بازی رسوا بگشاید .

    یهود حیله گر است .

    قرار یهودیان این شد که جمعی از آنان صبح ایمان آورند ، مسلمان شوند و مسلمانیشان را با دوستی و ارتباط با سائر مسلمانان اعلان کنند ، نام اسلامی بر خود نهند ، اهل مسجد و محراب شوند ، قرآن بخوانند و تحلیل دینی داشته باشند . و بعد از مدت کوتاهی دست از ایمانشان بردارند ، پا روی عقائدشان گذارند ، ارتباطشان را با مسلمانان قطع کنند ، با مسجد و محراب بیگانه شوند ، به تکذیب قرآن پردازند ، حرمتی برای فرستاده ی خدا قائل نشوند و در تحلیل هایشان دین ، ایمان و دستاوردهای مبتنی بر آموزه های قرآن را زیر سوال ببرند .

    و بدینگونه نومسلمانانی که آمدن اینان را دلیلی بر حقانیت مکتب و مشربشان دانسته بودند ، اکنون با ارتداد و رویگردانی صورت گرفته دچار تزلزل شده که نکند این جماعت که ظاهرا با کتاب و قلم سر و کار دارند ، دانشگاه و موسسات تحقیقاتی و مطالعاتی دارند ، سایت دارند ، روزنامه و مجله دارند ، در رادیو های بیگانه سخن پراکنی میکنند ، سوژه های مناسبی برای خبرنگاران میشوند ، فیلم میسازند ، آهنگ مینوازند و ... لابد بهتر از ما میفهمند که به این زودی دست از مسلمانی شسته و عطایش را به لقایش بخشیده اند .

    آیه در صدد بیان خصلت حیله گری در یهودیان است . میفرماید :

    و جماعتی از اهل کتاب گفتند : در آغاز روز به آنچه بر مومنان نازل شد ، ایمان بیاورید ، و در پایان (روز) انکار کنید ، شاید آنان (از اسلام) برگردند .

    خداوند با آوردن کلمه ی - طائفة - میفهماند که تصمیم یهود برای متزلزل ساختن ایمان نومسلمانان فردی نیست ، بلکه تصمیمی است که جماعتی از علماء و اندیشمندانشان آن را اتخاذ نموده و دستور اجرای آن را داده اند . بعید نیست که تصمیم گیرندگان یهودی علاوه بر بازیگران دیگر ایفاگر نقش های اصلی این نمایش خطرناک نیز باشند . اینان به اثر بخشی این حیله و نیرنگ نیز امیدوار بودند به همین جهت در انتهای آیه عبارت - لعلهم یرجعون - را ذکر میکنند . اینان در این نمایش تصمیم دارند سناریویی را به صحنه آورند مبنی بر اینکه ما اگر صبح مسلمان شدیم ، علتی داشت . احساس میکردیم دین شما دین خوبی است . اکنون که به انتهای روز رسیدیم ، متوجه شدیم دین شما آن دینی نیست که ما میپنداشتیم . پر واضح است که این حیله میتواند در جان انسانهای ضعیف الایمان تزلزل ایجاد کند و برای مردم عاقل دردسر بسازد ، وقت عقلاء و اندیشمندان متعهد را مدتهای طولانی صرف توجیه و تفسیر این رفتار حیله گرایانه سازد و این در حالی است که یهود همچنان به حیله گری هایش بویژه از طریق ارائه ی تصاویر متحرک ادامه میدهد .

    آنچه در ترکیه رخ میدهد نمایشی از پیش طراحی شده برای سرکوب نرم مردمی است که بواسطه ی یقظه و بیداری معنوی میرود که تلاش های چند ده ساله ی یهود بین الملل را به قبر بسپارد .

    اکنون شما خواننده ی ارجمند و صمیمی بگویید :

    آیا مشکل اول مردم ترکیه حجاب دختر های دانشگاهی است ؟

    آیا در لوای حجاب خواهی نفی نماد های یهودی در ترکیه را فریاد نمیزنند ؟

    آیا گمان دارید دولتی که به نام اسلام زمام دار اداره ی امور در ترکیه است ، نمیداند علاوه بر حجاب که خواست مردم است ، نفی رژیم یهودی صهیونیستی اسرائیل از جامعه ی ترکیه نیز خواست اصلی و اولی مردم است ؟



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 87/3/24ساعت  11:27 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    امروز یکشنبه 15/2/1387 جناب آقای هاشمی رفسنجانی در جمع شرکت کنندگان در بیست و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی به بیان مطالبی پرداختند که قابل تامل و تعمق است . خوانندگان ارجمند میتوانند مشروح سخنان آقای هاشمی را در سایت های خبری مشاهده کنند . بنده به قسمتی از سخنان ایشان اشاره میکنم که فرمودند :

    به نظر من شرایط فعلی چیزی شبیه روزهای اول مهاجرت پیامبر اسلام (ص) به مدینه است. آن زمان نیاز به وحدت مسلمین و اهل کتاب مدینه چنان بالا بود که اولین کار پیامبر میثاق‌های وحدت بود. نخستین میثاق وحدت میان مسلمین و بعد از آن میثاق همکاری با اهل کتاب از یهود و نصارای مدینه بود.

    آیا بیان عبارات فوق بعد از آن همه آیات و روایات در شیطنت یهود و پیمان شکنی یهودیان تکان دهنده نیست ؟

    آیا دوستان جوان ما و عقلاء ارجمند ما حق ندارند بپرسند آن شرائط کدام است ؟

    اما آقای رفسنجانی و همه ی همفکران ایشان بدانند : هیج میثاقی به شهادت تاریخ در فرهنگ یهود ماندگار نبوده و نیست ، میثاق با یهود تا جایی برای یهودیان ارزشمند است که سودی را برای قوم یهود در بر داشته باشد و یا مانع از ورود ضرری در جمع یهودیان گردد ، در غیر این صورت محلی از اعراب نخواهد داشت .

    برای شفاء و رفع فتنه به حرام متوسل شدن از زیرکی نیست ، ما جعل الله الشفاء فی الحرام . فتامل .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 87/2/15ساعت  6:37 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]