سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی


بسم الله الرحمن الرحیم


مدیریت تحریم و خزانه های خدا


باور های باطل حاصل از کار فکری و تبلیغاتی یهود و یهودیان آنچنان وسیع و گسترده بود که تا همین الآن و تا فردا های دور بسیاری از ذهن ها بویژه ذهن آنهایی که مسئولیت عمده ای در قوای تقنینی و اجرایی دارند، کسانی که برای خود و جامعه تصمیم می گیرند را در اشغال خود قرار داده است. یکی از آن باور های باطل این بود - و با کمال تاسف همچنان ادامه دارد - که ما دون پایه بدنیا آمده ایم، از مردم فرو دستیم، تفکر و تعقل برازنده مردم فرا دست است. آنان پادشاهان زمینند و ما پادو هایی بیش نیستیم. اگر خواستیم لباس به تن بکنیم باید ببینیم آنان چگونه لباس به تن می کنند، آرایش سر و صورتشان چگونه است ما هم آنگونه باشیم، چگونه شادمانی می کنند ما هم همانگونه شادمانی کنیم، با کدام آهنگ انعقاد نطفه می کنند ما هم از همان آهنگ بهره ببریم. همه حس زیبا شناسی متعلق به آنها است. اگر مقاله علمی و تحقیقی داشتیم زمانی ارزش دارد که آنان بپسندند. اگر به هر دلیلی فکری، اندیشه ای و طرحی در ذهنمان شکل گرفت زمانی موفق و اجرایی است که آنان بخواهند. زمین به نام آنان به ثبت رسیده است. دهخان و مالک بی چون و چرای زمین آنهایند و ما دهقان های بی مقداری هستیم که فقط حق داریم زنده باشیم و برای آنان کار کنیم.

 

در چنین هجمه تبلیغاتی که چون پتک بر سر همه مردم و از جمله نومسلمانان فرود می آید و در پاسخ به تهدید منافقان شنیده می شود که: وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.

چه کسی گفته فکر و تعقل از آن شماست؟ چه کسی زمین و منابع و منافع آن را در انحصار شما قرار داده است؟ چه کسی گفته که اگر شما در زمین گندم بکارید گندم درو می کنید و اگر مسلمان گندم بکارد جو درو می کند؟ چه کسی گفته که اگر شما اراده کنید می توانید هواپیما، کشتی، ماهواره، سفینه فضایی، زیر دریایی و ایستگاه فضایی داشته باشید اما اگر مسلمان اراده کند نمی تواند؟


چه کسی مدیریت ذائقه، مدیریت مد، مدیریت شادی، مدیریت آموزشی، مدیریت ورزشی، مدیریت انتخاب همسر، مدیریت تربیت کودک و هزاران مدیریت دیگر را به شما سپرده که اگر امروز بر ما انفاق نکنید و ما را در تحریم قرار دهید ذائقه ما، شادی ما، آموزش ما، ورزش ما و همه چیز دیگر که نیاز به مدیریت دارد از هم می پاشد؟ وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.


و البته حق بدهید که فهم این مطلب که یک انقلاب عظیم در حوزه باور ها و پندار هاست، نه تنها برای منافقین عصر رسول خدا(ص) بلکه برای منافقین امروز و برای منافقین فردا نیز سخت و دشوار باشد. وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُون. آنان نمی توانند این حقیقت زنده که خزائن آسمان ها و زمین از آن خداست را درک کنند.


آیه 7 سه نکته قابل تامل دارد.


1- منافقین  مایوس نمی شوند.


اینکه امام خمینی(س) می فرماید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، واقعیتی است غیر قابل انکار، و نشان از فهم عمیق او از آیات الهی دارد. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُم(سوره مائده آیه3). می فرماید: کفار ناامید شدند. اما منافقین تا همین الآن و تا آینده های دور همچنان در توطئه، تخریب و آزار مومنان بسر می برند. تمام ستم های کفار در حق مسلمین و مومنین مستقیم یا غیر مستقیم ریشه در فتنه گری های منافقین دارد.


2- توجه کنید

که ریشه - لا تُنْفِقُوا - و - الْمُنافِقِینَ - ن ف ق است و هر دو به معنای خروج است. انفاق خروج مال است و نفاق خروج ایمان. آنان برای خروج ایمان از دل های مردم قطعا از خروج مال به سوی آنها ممانعت بعمل می آورند. این حربه اقتصادی برای همیشه کارآیی دارد. آنانی که تدبیر مالی امور مسلمین را بعهده دارند حق ندارند برای لحظه ای از جنگ اقتصادی منافقین غفلت کنند.

 

3- این قسمت از آیه که می فرماید: وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. نازل نشده تا ناتوانی ها، ضعف ها و عدم برنامه ریزی مدیران اقتصادی جوامع اسلامی را توجیه کند. نمی خواهد بگوید رزق در دست خداست، منع آن و اعطاء آن هم بدست خداست.

 

اگر چنین است پس چرا شما عنوان مدیر اقتصادی را یدک می کشید و بابت آن از بیت المال مسلمانان حقوق دریافت می کنید. اینکه رزق در دست خداست، توسعه و تضییق آن هم بدست خداست و مؤمن باید در غنا و دولت و مکنت شکر گزار باشد و در فقر و ضیق صابر، و در هر حال راضى بقضاء الهى، کاملا درست است. اما به این معنا نیست که دست روی دست بگذاریم، باب تفکر و تعقل را ببندیم، تدبیر و آینده نگری نداشته باشیم، انضباط کاری را نفهمیم، ساعت کار را محترم نشماریم، در بازاریابی و تبلیغات کوتاهی کنیم، به زیان دهی برسیم، کارگران و کارمندانمان را اخراج کنیم بعد بگوییم رسول خدا(ص) فرموده: الفقر فخری. واضح است که این نگاه ابلهانه و این برداشت غیر کارشناسانه است. اینکه خزائن آسمان ها و زمین از آن خداست، یعنی لازم نیست برای سرمایه اولیه و برای مواد خام زانوی غم بغل کنید. از وحی خدای متعال الهام بگیرید، از روایات ائمه رستگاری(ع) استمداد بجویید، قوانین تولید را با تدبر و تعقل استنباط کنید، با توکل بر خدای قادر متعال دل زمین را بشکافید، به رونق اقتصادی برسید، خودتان بخورید و به فقراء و تهی دستان کمک کنید. به عبارت دیگر - وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ - یعنی سیلو ها و انبار هایتان را پر نگه دارید. 


ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 93/2/11ساعت  10:25 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    کوری چشم راست و تحریم انفاق


    اکنون خدای متعال در آیه 7 سوره منافقون به یکی از کثیف ترین و در عین حال کارا ترین حربه های اخلالگری منافقین در مبارزه با دولت نوبنیاد و تازه شکل گرفته رسول خدا(ص) اشاره می کند، می فرماید: هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُون. اینان همانهایند که مى‏گویند: بر آنها که گرد پیامبر خدایند، چیزى مدهید تا از گردش پراکنده شوند. و حال آنکه خزاین آسمانها و زمین از آنِ خداست ولى منافقان نمی فهمند.


    رسول خدا(ص) بنا ندارد دینی صرفا آسمانی ارائه دهد، و نیز بنا ندارد فقط به امور زمینی بپردازد، در فرمایشی از آن سرور آمده است: انا ذو عینین. من زمین را با اصالت به آسمان تدبیر خواهم کرد.


    می فرماید: کان اخى موسى عینه الیمنى عمیاء و اخى عیسى عینه الیسرى عمیاء و انا ذو عینین. از آنجایی که دارندگان نفاق اکبر یا یهودی اند، یا یهودی زاده و یا یهودی زده و به خاطر طبیعت مادی شان درک عمیقی از اهمیت حسن ارتباط مالی دارند، تصمیم می گیرند در چشم چپ رسول خدا(ص) که باید به تدبیر خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، دارو، کمک به فقراء، دستگیری از کار افتادگان، حمل و نقل، حقوق کارکنان، مخارج رزمندگان و هزینه جنگ و جهاد با مشرکان و صد ها و هزاران مورد دیگر بپردازد، اخلال ایجاد کنند.


    آنان بخوبی می دانند که اگر رسول خدا(ص) بتواند در زمینه ارتباطات مالی با انصار و مهاجرین که اکنون همچون پروانه بدور شمع وجود او می چرخند، شایسته و پسندیده رفتار کند، می تواند با همه آحاد بشر از هر تیره و طایفه ای و نیز در زمینه ها و عرصه های دیگر، با شایستگی و موفقیت رفتار کند و الگوی نیکویی برای همه مردم در همه اعصار باشد. و آنها بواسطه پیشینه مادی شان بخوبی می دانند که اگر بتوانند از ورود پول، طلا، ارز، اوراق بهادار و هر چیز دیگری که در حکم ثروت و دارایی است به خزانه دولت در شرف تاسیس رسول خدا(ص) ممانعت بعمل آورند، و با فشردن گلوگاه اقتصادی دولت نوپای اسلامی و رهبری الهی اش، و با دست گذاشتن بر اعصاب حساس ذهن آدمی، و با تحریک حس زیاده خواهی، مال طلبی و حرام خواری در بین آحاد مردم آرام آرام شاهد ضعف و سستی در ارکان و نهاد های تصمیم گیرنده دولت رسول خدا(ص) خواهند بود. و دیر یا زود به خواسته شومشان مبنی بر انفضاض، تفرق، پراکندگی مومنان و تنهایی رسول خدا(ص) خواهند رسید.


    از همین رو از دیگرانی که توانایی انفاق و بذل مال را دارند می خواهند که دست از انفاق مال به مومنانی که احتمالا بواسطه مهاجرت در تنگدستی به سر می برند اما عاشقانه بدور رسول خدا(ص) حلقه زده اند، بردارند. هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ. خوراک ندهید، پوشاک ندهید، اموالتان را با مهاجرین تقسیم نکنید، به مریض هایشان رسیدگی نکنید، در طرح های آنها سرمایه گذاری نکنید، بطور کلی باب انفاق را به سوی آنها ببندید. حَتَّى یَنْفَضُّوا. تا گرسنگی آنها را از پای درآورد، تشنگی آنها را کلافه کند، گرما و سرما آنها را به ستوه آورد، کمبود دارو مریض هایشان را به مرگ نزدیک سازد، نبود سرمایه طرح هایشان را راکد گذارد، تحریم انفاق باید به گونه ای باشد که بین مردم و رهبری الهی فاصله اندازد، بقول معروف تحریم انفاق باید فلج کننده باشد، تا کار به جایی برسد آنهایی که عاشقانه بدور رسول خدا(ص) حلقه عشق زده اند، متقاعد شوند که راه نجات جدایی از رسول خدا(ص) است.


    منافقین بخاطر طبیعت یهودیشان و از باب اینکه کافر همه را به کیش خود پندارد، درست فکر می کردند. تحریم فلج کننده می بایستی به پراکندگی مومنان منجر می شد، اما نشد. منافقین چشم راست ندارند، به همین خاطر کارکرد ها و کارایی های چشم راست را نمی دانند. لذا تحلیل هایشان ابتر است. طرح هایشان ناقص است. تنها عرض خود می برند، زحمت ما می دارند.

     

    عجیب اینجاست که یکی به اینها نگفت: تعدادی از این مومنانی که اکنون بدور رسول خدا(ص) تجمع کرده اند، زمانی که در مکه بودند، از خودشان خانه و زندگی داشتند، باغ و مزرعه داشتند، دام داری و تجارت داشتند و می دانستند که بودن با رسول خدا(ص) تبعات دارد، هزینه دارد، گرسنگی و تشنگی دارد، جنگ و جهاد دارد، زخمی شدن و کشته شدن دارد. و تعدادی دیگر از این مومنان به معنای صحیح کلمه فقیر و تنگدست بودند، مثل اصحاب صفه که چیزی به نام سرمایه نمی شناختند. آنچه که این دو گروه از مومنان را به رسول خدا(ص) گره زده بود، انگیزه ای فرا مادی، فرا اقتصادی، فرا قصری، فرا زنی، فرا مردی، فرا فرزندی، فرا گرسنگی، فرا تشنگی، فرا مریضی، فرا باغی، فرا مزرعه ای بود. آنها در درجه اول عاشق معنویت و عدالت خواهی رسول خدا بودند. شیفته قولوا لااله الا الله تفلحوا شده بودند. دلبسته ساده زیستی، مهربانی، عطوفت و در عین حال صلابت و ایستادگی آن سرور در مقابل همه زیاده خواهان و ویژه خواران شده بودند. با دیدن رسول خدا(ص) دیگر آدم بودن حتی آدم خوب بودن آنها را اشباع نمی کرد، دوست داشتند و تلاش می کردند مومن باشند.

     

    البته منافقین حق دارند که این تعبیرات را درک نکنند. آنها حق دارند که عبدالله بن حذافه را نفهمند. فهم عبد الله بن حذافه ها نیازمند چشم راست است و قطعا رویت با چشم چپ علاوه بر اینکه این فهم را میسر نمی سازد، باعث گیجی در تحلیل و در مواقعی باعث حیرت و سرگردانی آنها می شود. رومیان عبد اللَّه بن حذافه را به اسیری گرفتند و بدو پیشنهاد کردند نصرانى شود و او امتناع کرد، پس او را به روغن جوشان افکندند تا استخوانهایش آشکار شد، آن گاه کیش نصرانى را بدو پیشنهاد کردند و او هم چنان خوددارى کرد، دستور دادند که دیگر بار او را در روغن جوشان اندازند، او به گریه درآمد، گفتند: بى‏تاب شد که مى‏گرید! بزرگ آنها گفت: بازگردانیدش، آن گاه وى گفت: مرا از آن رو گریان نمى‏بینى که از آنچه با من مى‏کنید به ستوه آمده و بى‏تاب شده ‏ام، بلکه از آن رو می‏گریم که جز یک جان ندارم که در راه خدا با آن چنین کنند. دوست داشتم که به اندازه هر موى خود جانى داشتم تا بر من دست مى‏یافتند و با من چنین مى‏کردند.

     

    ادامه دارد ...


     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 93/2/4ساعت  5:34 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    کسانی که یکتایی خدای متعال را پذیرفته اند و به آنچه بر جان رسول خدا(ص) نازل شده است ایمان آورده اند، نماز می خوانند، روزه می گیرند، به جنگ و جهاد می روند اما به هر دلیلی در برابر وسوسه های شیطان ناتوانند، گرفتار حرص می شوند، و برای رسیدن به مطامع دنیوی دروغ هم می گویند، از اینکه دیگری به نان و نوایی رسیده است، غمگین می شوند لذا حس حسادت درشان تحریک می شود، خودشان صاحب امکاناتی شده اند، باید صدقه بدهند، فقیر و درمانده را یاری کنند، اما بخل می ورزند، یا صدقه می دهند اما منت هم می گذارند. به هر حال با داشتن ایمان مرتکب گناه هم می شوند.


    در تحلیل محققان علوم زیستی اینان موجودات خوش شانسی اند، سگی که آنها را گزیده، مبتلا به ویروس هاری نبوده، امید درمان در این بیماران بسیار زیاد است. و در تحلیل اندیشمندانی که در خاک شناسی مطالعه می کنند، اینان خاک حاصلخیزی دارند، که به هر دلیلی از حاصلخیزی آن کاسته شده است. اگر باغبانی دلسوز با استفاده از کمپوست ابتدا دست به آفت کشی بزند و سپس به تقویت خاک بپردازد، گلها و گیاهان پر ثمری را به بازار عرضه خواهد کرد. و در تحلیل علمای دینی اینان موجوداتی اند که لطف و عنایت خدای متعال شامل حالشان شده است، ایمان دارند، اما ایمانشان ضعیف است نمی تواند رفتار آنان را مدیریت کند. اعتقاد دارند اما اعتقادشان آن اندازه قدرت ندارد که مثلا در برابر شهوت مال دوستی از آنان پشتیبانی کند. اخلاص دارند اما اخلاصشان نمی تواند مانع از ریا شود. به عبارتی اینان صحیح الاعتقاد و ضعیف العمل اند. اعمال و رفتار اینان قطعا در مواردی دل رسول خدا(ص) را مکدر و خاطر مبارک آن سرور را آزرده می سازد، اینان در مواردی حتی می توانند بعنوان طفیلی و لشگر سیاهی در خدمت دارندگان نفاق اکبر قرار گیرند و در امر حاکمیت دینی و رهبری الهی سنگ اندازی کنند، با همه اینها قابل درمانند، درب هدایت برویشان بسته نشده، با مصرف کمی از داروی استغفار امید است نعمت و رحمت الهی را در همین دنیا مشاهده کنند.

     

    برخلاف دارندگان نفاق اکبر، در نفاق اکبر ما با مردمی مواجهیم که علاوه بر خبث طینت تحث تاثیر القاءآت دانشوران یهودی ای هستند که خدای متعال در مقام توبیخ و مجازات از سخن گفتن با آنان امتناع می ورزد، وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّه - و نظر لطیف و رحمت بی دریغش را از آنان برمی گیرد، وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِم(سوره آل عمران آیه77) اینچنین اندیشمندانی و اینچنین پیروانی قطعا از عنایات الهی محروم و هرگز امکان استفاده از داروی استغفار را نخواهند یافت.

    انتهاء و سرانجام سگ هار یا انسانی که در معرض استنشاق ذرات حاوی ویروس هاری قرار گرفته است، چه رسیدگی دارویی شود و چه نشود، چه در بیمارستان و چه در محل های ویژه نگهداری حیوانات هار بستری شود و یا نشود، علی السویه است، عاقبتی جز کما و آنگاه مرگ متصور نیست. البته این در ارتباط با هاری جسمی است که امیدواریم این علی السویه بودن هرچه زودتر به پایان برسد.

     

    اما در رابطه با هاری معنوی قرآن حکیم بدون کمترین شک و شبهه ای و با قطع و یقین و با صراحت تمام اعلان می کند: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ - تفاوتى نکند، چه برایشان آمرزش بخواهى چه آمرزش نخواهى. توجه کنید که آیه خطابش به رسول خدا(ص) است. گرچه رسول خدا(ص) برای آمرزش خواهی دارندگان نفاق اکبر منع قانونی دارد، و هرگز خلاف اوامر الهی رفتار نخواهد کرد، با این وجود اگر طلب آمرزش و بخشش برای آنان نماید، سودی نصیب آنان نخواهد شد. و این به این خاطر است که استغفار یک دارو است و خاصیت شفاء بخشی هر دارویی از خدای متعال است. و خدای حکیم خاصیت شفاء بخشی این دارو را برای همیشه در رابطه با مداوای دارندگان نفاق اکبر و مبتلایان هاری معنوی برداشته است. و داروی بی خاصیت کالمعدوم است. لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ - لن نفی تابید است، اگر محققان در رابطه با کشف و یا ساخت دارو برای معالجه هاری جسمی تلاش می کنند، به خاطر این است که امید دارند. اما علمای ربانی و دلسوزان امور دینی بدانند که هیچ امیدی به خیرخواهی های شما، دعا ها و درخواست های شما برای مداوای کسانی که با هاری معنوی عمر می گذرانند، وجود ندارد و هیچ دری از توبه و انابه برای شفاء و رهایی از نفاق اکبر بروی آنان گشوده نخواهد شد.


    سگ و نفاق اصغر


    فرق عمده ای که نفاق اکبر با نفاق اصغر دارد در این است که منافق در نفاق اصغر گرفتار سگی شده است که خوشبختانه هار نیست، گرچه ضعیف العمل است اما اعتقاد صحیح مانع خروج او به تمامه از حق و از شرع می شود، به همان اندازه که گرفتار گناه است به همان اندازه فاسق است.

     

    به عبارت دیگر منافق در نفاق اصغر فسق ناقصه و خروج جزئیه دارد برخلاف منافق در نفاق اکبر که بواسطه عناد و اصرار بر گناه بطور کامل از مسیر حق خارج شده و با نشان فسق تام و تمام داخل در دسته و گروه فاسقین گشته است. إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ. و قال الحسن: اخبر اللَّه تعالى أنهم یموتون على النفاق. حسن می گوید خدای متعال در این قسمت از آیه خبر می دهد که اینان در نفاق خواهند مرد. بنابراین استغفار برای این جماعت مبتلا به نفاق اکبر محلی از اعراب نداشته، ندارد، و نخواهد داشت.


    منافق در نفاق اصغر مومن گنهکار است، گرچه ممکن است گناه او در مواردی به حاکمیت دینی آسیب برساند، اما هدف او از ترک واجب، فعل حرام و انجام گناه تخریب حاکمیت دینی و مخالفت رهبری الهی نیست. برخلاف منافق در نفاق اکبر که در حقیقت کافری است که لباس ایمان به تن کرده است، قصد او حتی از کار های موجه و مباح مانند نوشتن مقاله و کتاب، انتشار روزنامه و مجله، تفسیر و تحلیل آیات و روایات، و نیز شرکت در تجمعات عبادی و سیاسی و بسیاری از شعائر دیگر تقرب به خدای متعال نیست. هدف او متزلزل ساختن ارکان حاکمیت دینی، به فساد کشاندن رهبران و کارگزاران در سطوح مختلف، فاصله انداختن بین مردم و حاکمان، ایجاد تغییر در باور ها و اعتقادات مردم، رایزنی و اقدام برای اخلال در نظام اقتصادی و معیشتی بحیثی که باعث سقوط نظام دینی و یا ضعف شدید آن شود و خطرناکتر از همه پوشش موجه، نرم و خوش رنگی است که برای شیطنت و فتنه گری هایشان انتخاب کرده اند، آنان تمام این اندیشه های شیطانی و رفتار های پر از فساد و تباهی   را در پروسه ای مدت دار به نام اصلاحات و اصلاح طلبی به اجراء در می آورند: وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (سوره بقره آیه11) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (سوره بقره آیه12) و هر گاه بآنها گفته شود که در روى زمین فساد و تباهى نکنید، گویند همانا ما مصلحانیم، آگاه باشید که ایشان خود مفسدانند، ولى درک نمیکنند. 


    ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 93/1/28ساعت  5:42 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سگ و بیماری هاری


    وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ. سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ(سوره منافقون آیات6و5)


    چون به آنها گفته شود که بیایید تا پیامبر خدا برایتان آمرزش بخواهد، سرمى‏پیچند. مى‏بینى که اعراض و گردنکشى مى‏کنند. تفاوتى نکند، چه برایشان آمرزش بخواهى چه آمرزش نخواهى. خدایشان نخواهد آمرزید. و خدا مردم نافرمان را هدایت نمى‏کند.


    عامل بیماری هاری نوعی ویروس است که به اعتقاد محققان با حمله به سیستم اعصاب مرکزی همزمان با ظهور علائم بالینی، درمان را غیر ممکن ساخته و مرگ بیمار چه انسان و چه حیوان تقریبا صد در صد خواهد بود. سگ اولین مخزن و ناشر بیماری هاری در دنیا شناخته می شود. که از 50000 مورد مرگ و میر ناشی از بیماری 90% موارد توسط سگ به انسان انتقال می یابد. دانشمندان بیماری هاری را یکی از مهمترین و خطرناکترین بیماری های ویروسی مشترک بین انسان و دام می دانند. این بیماری ممکن است در اثر گزش حیوانات بویژه سگ، و یا در اثر استنشاق ذرات حاوی ویروس و یا در اثر پیوند قرنیه و یا سایر بافت های آلوده به انسان منتقل شود.


    علائم اولیه هاری در انسان عبارتند از تب، لرز، خستگی، سردرد، ضعف و درد عضلانی، بی اشتهایی، اشکال در بلع، حالت تهوع و استفراغ، سرگیجه، دردهای شکم واسهال، گلودرد، تنگی نفس، سرفه خشک، نگرانی و ترس، تحریک پذیری، سوزش، گز گز و مور مور محل گزش. و در مرحله پیشرفت بیماری، بیمار از آب می ترسد، نسیم ملایم، نور شدید و صدای بلند باعث انقباض عضله های تنفسی او می شود، ترشح اشک، بزاق، تعرق، کاهش فشار خون، فلج تار های صوتی، افزایش تعداد تنفس، دو بینی، عدم آرامش، توهم، نگرانی، اختلال ریتم قلب، اختلال های خلقی و هیجان از مشخصه های دیگری است که محققان برای مرحله ثانویه که مرحله حاد عصبی است به آن اشاره کرده اند.


    در اکثر موارد بیماران طی یک یا دو هفته دچار کما شده و با وجود مراقبت های شدید به دلیل نارسانایی تنفسی یا کلاپس قلبی عروقی فوت می کنند. اینکه می فرماید: هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون. بخاطر این است که هاری فقط بیماری خطرناک و کشنده نیست، هاری بیماری ای واگیر دار است. اگر از سگ هار دوری نکنید و خدای نخواسته خود را در معرض گزش و یا در معرض استنشاق ذرات حاوی ویروس قرار دهید، مبتلا به هاری می شوید.

     

    دعا می کنیم که هیچ کس مورد تعرض و گزش سگ هار قرار نگیرد و مبتلا به بیماری هاری نشود. از خدای متعال مسئلت می کنیم که به محققان  دلسوز و پر تلاش این امکان را بدهد تا با فراهم آوردن دواء و دارو این بیماری مهلک را کنترل و بیماران مبتلا به آن را درمان کنند. کسانی که از گزش سگ و یا استنشاق ذرات حاوی ویروس دچار بیماری هاری می شوند جسمی مریض پیدا می کنند از علائم هاری حاصل از گزش سگ در هیچ کتابی نیامده که مثلا شخص هار بخواهد خدا را بفریبد، بخواهد مومنان را خدعه و استهزاء کند، بخواهد با خودستایی فساد و تباهی اش را اصلاح بخواند، و نیز در هیچ نقطه ای از دنیا مشاهده نشده که شخص هار عطش نشست و برخاست و حضور در مجالس و محافل حاخامی و خلوت با شیطان های انسی داشته باشد، و در همان حال از ملاقات با مومن مشمئز و از دیدار با او گریزان باشد. همچنین هیچ موسسه علمی و تحقیقاتی نگفته است که از علائم بالینی شخص هار شهادت دروغین به رسالت حضرت ختمی مرتبت است، مدعی نشده که شخص هار به خاطر کفر بعد از ایمان با بهره گیری از نماز، روزه، حج، خمس، زکات، و اداء و اطوار دینی و با انتشار روزنامه، مجله، کتاب، و ساخت فیلم و سریال صد راه خدا می کند و سائر مردم را به بی دینی و ارتداد فرا می خواند. اما همه این علائم و تعدادی دیگر مانند عدم بصیرت، بی ایمانی، سفاهت، دروغ گویی، بی شعوری، نداشتن تحلیل درست در تجارت، ورشکستگی، سوء عاقبت، کوری، کری، گنگی، ترس از مرگ، عدم استقلال، دشمن پنداری بنحوی که هر صدایی را ضد خود می بیند، همه این علائم از نشانه های هاری معنوی و هاری خصلتی است.

     

    در هاری معنوی جسم سالم است تا جایی که خطاب به رسول خدا(ص) می فرماید: وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ - گیرایی ظاهرشان تو را به شگفتی می آورد. در هاری معنوی گویایی به اندازه ای است که حتی رسول خدا(ص) تحت تاثیر فصاحت و بلاغت به سخنان آنان گوش می هد. وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ. این آراستگی و نیز حفاظ حاصل از بزرگداشت شعائر دینی هاری معنوی را در حالتی از نهفتگی و خاموشی قرار داده است، بیم آن می رود که مومنان از گذشته تا امروز و تا فردا های دور مورد گزش و یا در معرض استنشاق ذرات حاوی ویروس هاری قرار گیرند، لذا خدای متعال در یک هشدار عام - هُمُ الْعَدُوُّ - خطاب به همه مومنان - فَاحْذَرْهُمْ - دوری و پرهیز از آنان را فرمان می دهد.


    در هاری جسمی ممکن است روزی محققان مطالعات و تحقیقات ابوعلی سینا و لوئیس پاستور را به انجام برسانند و داروی شفا بخش را به جامعه بشری هدیه کنند. اما موجوداتی که با نفاق اکبر به بیماری هاری معنوی و هاری خصلتی دچار شده اند به هیچ وجه قابل درمان نبوده، نیستند، و نخواهند بود. از آثار بسیار مخرب نفاق اکبر و هاری معنوی عدم پذیرش نصیحت ناصحان و امتناع از حضور نزد رسول خدا(ص) است. وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ. وقتی کسی مورد گزش سگ هار قرار می گیرد و به هاری مبتلا می شود، اولین کاری که اطرافیان او انجام می دهند او را نزد طبیب می برند، بعد از شرح ماجرا، معاینه بالینی و انجام آزمایشات، طبیب با توجه به سن و سال بیمار و اینکه محل گزش کدام قسمت از بدن است، دارویی را تجویز می کند.


    اما بیمار در هاری معنوی و در اولین مرحله اطرافیان دلسوز را از خود مایوس می سازد و درخواست آنان را نمی پذیرد. وقتی به آنها گفته می شود بیایید به حضور رسول خدا(ص) شرفیاب شوید، تا شما را درمان کند، نمی پذیرند. به آیه توجه کنید، نمی گوید: بیایید نزد رسول خدا(ص) ناله کنید، ضجه بزنید، به دست و پای رسول خدا(ص) بیافتید و التماس کنان طلب عفو و بخشش کنید. آیه فقط از دارندگان نفاق اکبر می خواهد، تَعالَوْا - بیایید. نیاز به شرح ماجرا ندارد، معاینات بالینی نمی خواهد، لازم نیست شخصیت کذایی شما خدشه بردارد، اما به همین اندازه که در - تَعالَوْا - حرکت و جنبشی هست، شما هم از خود حرکتی نشان دهید. دارویی که رسول خدا(ص) برای شما تجویز می کند، دارویی خوشمزه و بدون عارضه است. یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ. بیایید تا رسول خدا(ص) برای شما طلب بخشش کند.


    اما هاری معنوی بمراتب دلهره آور تر از هاری جسمی است. آن قدر دلهره آورتر که قابل مقایسه نیست. لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ - آنها سر می پیچند. یعنی بیماری آنچنان در جان اینان رسوخ کرده که دیگر هیچ دارویی پاسخگوی درد آنان نیست. و اینان خود می دانند و از آنجایی که از نشانه های هاری فلج شدن تار های صوتی است، لذا جسارت می کنند و در مرای و منظر کسانی که از سر دلسوزی گمان به نجات اینان داشتند، سر برمی گردانند. و علاوه بر اینکه اعراضشان را از حاضر شدن نزد رسول خدا(ص) به تماشا می گذارند. بی نیازی شان را از استغفار رسول خدا(ص) اعلان می کنند.


    عزیزان من می دانید که یکی از نشانه های هاری ترس از آب است. و این در حالی است که: مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ (سوره انبیاء آیه30) حیات هر چیزی در گرو آب است. و تو می بینی که آنها اعراض می کنند، وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ - و این ترس از آب میل به سعادت و رستگاری را در اینان خشکانده است، بقول ابن عربی: فلا میل فی طباعهم إلى الجهة العلویة و المعانی الأخرویة. خاک وجودی شان استعداد شکوفا سازی گل و گیاه را برای همیشه از دست داده است.


    و از نشانه های دیگری که اندیشمندان برای بیماری هاری ذکر می کنند، توهم است. ریشه کبر، تکبر و استکبار نیز در توهم است. وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ - چه چیزی باعث می شود که آدمی از استغفار رسول خدا(ص) بی نیازی بجوید؟ و باز هم بقول ابن عربی: لغلبة الشیطنة و استیلاء القوة الوهمیة. خیال می کند کسی است، وقتی آدمی خیال کند کسی است، خیال می کند غنی است، و دیگران نیازمند او هستند و این دروغی بیش نیست و ریشه در بی ادبی یهودیان دارد که گفتند: إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاء (سوره آل عمران آیه181)خدا بینواست و ما توانگریم.


    استغفار دارویی است که هم پیشگیری می کند، هم درمان می کند و هم جلب نعمت و رحمت الهی را با خود دارد. اثر بخشی این دارو برای وقتی است که گزش سگ آدمی را به هاری مبتلا نساخته باشد.


    ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 93/1/22ساعت  5:10 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()


    بسم الله الرحمن الرحیم


    سگ، سگ است.


    نوشته ما عنوان سگ شناسی دارد و سگ از جمله حیواناتی است که در نجاست آن هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد و فرقی هم ندارد که این سگ از چه نژادی و از چه سرزمینی و به چه اسمی خوانده می شود.

     

    می خواهد سگ گله باشد یا سگ سورتمه، سگ شکاری باشد یا سگ نگهبان، می خواهد سگ تزیینی دست آموز باشد و یا سگ ولگرد، می خواهد از نژاد سگ قهدریجان(Qahdarijan) باشد یا داگو آرژانتینو(Dogo Argentino)، از نژاد سگ کرد (Kurdish Shepherd Dog) باشد  یا از نژاد سگ گرگ شکار ایرلندی(Irish wolfhound)، می خواهد سگ ماشیه باشد یا سگ معلم، هیچ فرقی در نجس العین بودن ندارند. علاوه بر این در بین نجاسات یازده گانه 1 - بول 2 - غایط 3 - منى 4 - مردار 5 - خون 6 - سگ 7 - خوک 8 - کافر 9 - شراب 10 - فقّاع 11 - عرق حیوان نجاست خوار. بنابر روایتی که در کتاب معتبر وسائل الشیعة آمده است: انّ الله تعالى لم یخلق خلقاً أنجس من الکلب. خدای متعال هیج مخلوقی را نجس تر از سگ نیافرید.


    منافق دشمن است - هُمُ الْعَدُوُّ - فرقی ندارد که این دشمن حقیقی باشد یا غیر حقیقی، مجازی باشد یا غیر مجازی، یهود و نصاری باشد یا مسلمان، فردی کار کند یا گروهی، زن است یا مرد، سیاه است یا سفید، عروسک است یا عروسک گردان، نویسنده است یا مترجم، بر منبر می نشیند یا پشت تریبون قرار می گیرد، شهری است یا دهاتی، آسیایی است یا اروپایی، از عوام است یا از خواص، معلم است یا متعلم، هر کدام را وقتی پذیرفتی که منافق است باید بپذیری که دشمن است. دشمن انحصار در منافقین ندارد، کفار هم دشمن اند، مشرکین هم دشمن اند، اهل کتاب هم دشمن اند. در بین دشمنان بیرونی شدت دشمنی یهود بیشتر است. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُود(سوره مائده آیه82). اما شدت ترس رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت امتش از کفار و مشرکین و اهل کتاب و یهود نیست، بیشترین ترس رسول خدا(ص) از منافقین است.

     

    آن دشمنی که می تواند سرنوشت امت رسول خدا(ص) را دست خوش حادثه سازد، تحریف و تغییر اساسی در آن ایجاد کند، آیات و آمال یهود را با زبان بازی و به نام آیات الهی به اجرا درآورد، پست های کلیدی در قوای مقننه و قضائیه بدست آورد، حتی می تواند بر کرسی ریاست جامعه اسلامی تکیه بزند، آن دشمن بدون هیچ شک و شبهه ای نمی تواند از دسته مومنین باشد. ایمان مومن مانع از تعرض او به آیات الهی و آسیب او به مردم مسلمان می شود. آن دشمن قطعا از جبهه کفار و مشرکین هم نیست، کفر و شرک آشکار کافر و مشرک را رسوا می سازد. اما آن دشمن می تواند از مردمی باشد که جسد مومنانه اش در تسخیر افکار یهود است، آن دشمن می تواند از کسانی باشد که موتور متحرکه اش با سوخت حاخامی به حرکت در می آید، آن دشمن می تواند از افرادی باشد که آراستگی اش مومنان را شگفت زده می کند، سخنوری اش همه را مجذوب خود می سازد، و در همان حال می تواند صد راه خدا کند و مومنان را به وادی ارتداد بخواند، ترس رسول خدا(ص) از این دشمن است. آیات الهی و روایات ائمه معصومین(ع) این دشمن را منافق یعنی دو چهره، خوانده است. می فرماید: اِنّى لا اَتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتى مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً، اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَحْجُرُهُ إیِمانُهُ، وَ اَمَّا اْلمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ کُفْرُهُ، وَلکِنْ اَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ مُنافِقاً عالِمَ اللِّسانِ، یَقُولُ ماتَعْرِفُونَ وَ یَعْمَلُ ماتُنْکِرُونَ.


    منافق دشمن است، هُمُ الْعَدُوُّ - و برای اینکه عمق دشمنی منافقان را بهتر درک کنید و کلمه - هُمُ الْعَدُوُّ - برایتان ملموستر شود، بدانید که هیچ یک از ائمه سعادت و رستگاری(ع) بدست کفار و مشرکین به شهادت نرسیده اند، همه این بزرگواران بدست منافقان و مردمی که ظاهر دینی داشتند شربت شهادت را نوشیدند.


    قرآن عزیز فقط خصوصیات منافقین را بدون راهکار مبارزه و مقابله با او بیان نکرده است. منافقینی که تا اینجا با تعدادی از خصوصیات آن آشنا شدید، گرفتار نفاق اکبرند. گرچه نفاق به شکل عام دارای سابقه است اما نفاقی اینچنین بعد از غزوه بدر در مدینه همزمان با تاسیس حکومت دینی خود را نمایان ساخت، عناد و دشمنی گرفتاران نفاق اکبر بیشتر با امر رهبری الهی و حاکمیت دینی است. امروزه نیز هرگاه جماعتی از مومنان و مسلمانان در موقعیت حکومت و در صدد حاکمیت دینی برآمدند، با دسیسه ها، فتنه ها، تخریب ها، خبرچینی ها، تحریف ها، و صد ها و هزاران مورد دیگر از این دسته از منافقین مواجه شده و خواهند شد.


    حال که خصوصیات منافقین و دارندگان نفاق اکبر را دانستید و آنان را بعنوان خطرناکترین دشمن که می تواند همچون موریانه از درون حاکمیت دینی را میان تهی و زمینه های ویرانی و از هم پاشیدگی آن را فراهم آورد، برسمیت شناختید، فَاحْذَرْهُمْ - از آنان حذر کنید، سنگ حمایت آنان را به سینه نزنید، در میتنگ ها و تجمعاتشان شرکت نکنید، روزنامه ها و مجلاتشان را نخرید، به سایت هایشان وارد نشوید، خبر ها، تحلیل ها، و داده هایشان را از صافی - فَتَبَیَّنُوا (سوره حجرات آیه6) تحویل بگیرید، مراقب باشید در پاسخ به نامه ها، درخواست ها و ایمیل هایی که برایتان فرستادند، سر و رازی را افشاء نسازید. سر سوزنی اعتماد کردن نشان دهنده آن است که معنای - هُمُ الْعَدُوُّ - را بخوبی درک نکرده اید.


    خدای متعال با این عبارت کوتاه حجاب از اینان بر می دارد، حقیقت بدون پوشش منافقین را نمایان می سازد، علاوه بر این مقدم شدن - هُم - افاده حصر دارد، یعنی دارندگان نفاق اکبر جز دشمن نیستند. یعنی در دشمنی و عداوت کاملند. یعنی دشمنی در تمامی وجود اینان رسوخ کرده است. اینان در دشمنی - هُمُ الْعَدُوُّ - هستند نه هُمُ الأعداء، یعنی حتی یک استثناء هم وجود ندارد، از فرد فرد اینان باید دوری کرد، جمع اینان و فرد اینان، زن اینان و مرد اینان، مجاز اینان و حقیقت اینان هیچ تفاوتی با هم ندارد.

     

    برای اینکه - فَاحْذَرْهُمْ - سلول سلول و گلبول گلبول تو را دربرگیرد، بدان که نخستین مخاطب آن رسول خدا(ص) است که اکمل الرسل است، او نیز باید دست از مصاحبت با منافقانی که اصل رهبری الهی و حاکمیت معنوی را نشانه گرفته اند، بشوید. نباید به کلام آنان اعتماد کند و برای شنیدن سخن آنان تمایل نشان دهد. نباید نصایح، دلسوزی ها و خیرخواهی های آنان را بپذیرد. اینگونه استنباط می شود که - فَاحْذَرْهُمْ - بیشتر از همه مردم راهکاری کلیدی برای مومنانی است که دستی در حاکمیت دینی دارند و یا در این مسیر حرکت می کنند.

     

    به عبارت دیگر - فَاحْذَرْهُمْ - فریاد بلندش را بر سر نخبگان، نمایندگان، ماموران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آنانیکه به هر دلیلی در تیررس منافقین قرار دارند، می کشد، که مراقب باشید فریب منافقین را نخورید. و توجه کنید که در دل - فَاحْذَرْهُمْ - عبارت رعب آور و پرمسئولیت: اگر عالم بلغزد عالم می لغزد و اگر عالم فاسد شود عالم فاسد می شود، وجود دارد. و حتما توجه دارید که در حذر بودن از کسانی که خدای متعال با عبارت - قاتَلَهُمُ اللَّهُ - آنان را به شدید ترین عذاب دنیا نفرین کرده است، و در واقع حیات حقیقی را از آنان سلب نموده است، نشانه محکمی از ایمان و عمل صالح می دهد. و آیا روی گرداندن از حق که در منافقین به اوج خود رسیده برای شما خواننده فهیم ایجاد شگفتی نکرده است؟ و براستی - أَنَّى یُؤْفَکُون؟ 

     

    ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 93/1/14ساعت  4:54 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    گریم صورت و جراحی حنجره


    وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون(سوره منافقون آیه4). چون آنها را ببینى تو را از ظاهرشان خوش مى‏آید، و چون سخن بگویند به سخنشان گوش مى‏دهى. گویى چوبهایى هستند به دیوار تکیه داده. هر آوازى را بر زیان خود مى‏پندارند. ایشان دشمنانند. از آنها حذر کن. خدایشان بکشد. به کجا منحرف مى‏شوند؟


    پسر خوبم و دختر عزیزم - وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ - زمانی که به چهره و قامت منافقین نگاه می کنید، متعجب و شگفت زده می شوید، و زمانی که با شما به سخن می نشینند، به حرفهایشان گوش می دهید. درست است که آیه بر جان رسول خدا(ص) نازل شده است اما با شما سخن می گوید. منافقین عصر رسول خدا(ص) که جسد شان و شکل و شمائلشان باعث شگفتی رسول خدا(ص) و پیروان آن سرور می شد، و طرز بیان و چینش کلمات در گفتارشان رسول خدا(ص) و دیگر مردمان را تحت تاثیر قرار می داد و وادارشان می کرد تا به حرف های آنان گوش دهند، موجوداتی حقیقی بودند که اسم و مشخصات بعضی از آنان در تفاسیر بزرگان آمده است.

     

    در هیچ تفسیری از اولین تا آخرین، نیامده است که اینان برای زیبایی و تناسب اندام، خود را به تیغ جراحان زیبایی سپرده اند، و یا در سالن های آنچنانی آرایش شده اند و یا گریم کرده اند. بینی شان طبیعی بود، پوستشان از خودشان بود، به کاشت مو نیاندیشیده بودند، از انواع پودر های آرایشی خبری نبود. دئودورانت را نمی شناختند. براق کننده ها، مرطوب کننده ها، اسپری ها و مام های ضد عرق، عطر های زمستانه و تابستانه یا در مخیله شان نیامده بود و یا در زندگی شان محلی از اعراب نداشت. علاوه بر این در هیچ تفسیری نیامده که آنان برای زیبا سخن گفتن، فصیح و روان حرف زدن خود را به زحمت انداخته اند و در فلان دانشگاه و در فلان نقطه دنیا بدور از پدر و مادر و اقوام رنج تحصیل را به خود هموار و در رشته سخنوری فارغ التحصیل شده اند. و یا برای داشتن صوتی دلنشین از مواد افیونی استفاده کرده و یا مورد عمل جراحی حنجره قرار گرفته اند.


    امروزه تو دختر خوب و تو پسر عزیز در عصری بسر می بری که آن را عصر نفاق می گویند و با منافقینی سر و کار داری که فقط موجود حقیقی نیستند، صنعت مجاز و رشد خیره کننده فنآوری های نوین منافقین فراوانی را در اطراف تو پراکنده است، هر چیزی و هر کسی می تواند نقش عبدالله ابن ابی رئیس منافقان و هم عصر رسول خدا(ص) را برایت بازی کند. منافقین عصر جدید بسیار گسترده و پر حجم ظاهر می شوند، شیطان هایشان، کهنه ها و روسای یهود مدیریت افکار و اندیشه ها را بخوبی می دانند، ذائقه ها می شناسند، حدیث رسول خدا(ص) را خوانده اند که: لو منع الناس عن فت البعر لفتوه و قالوا ما نهینا عنه الا و فیه شیء. اگر مردم را از شکافتن پشک شتر بازبدارید، آن را خواهند شکافت و می گویند: اگر چیزی در آن نبود ما را از شکافتن آن بازنمی داشتند) از همین رو بر منع ها، حرام ها و مکروهات اشراف کافی دارند، طریقه استفاده از مومنانی که به کفر نفاق یا کفر بعد از ایمان رسیده اند، را نیز می دانند. علاوه بر این، پول دارند و بانک جهانی را می چرخانند، دانشگاه ها و موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی بسیاری را در خدمت استودیو های ساخت و پخش مطالب ونمایش قرار داده اند، از ابزار گریم و صنعت نور پردازی به نحو شگفت آوری استفاده می کنند. لحن و طرز بیان بازیگرانشان، نحوه نشست و برخاست و حرکات اندام مجریانشان را از پیش طراحی و در منظر و مرای بینندگانشان قرار می دهند. واضح است مواجه با چنین منافقینی صد ها و هزار ها برابر بیشتر از منافقین عصر رسول خدا(ص) تو را به شگفتی وا می دارد، و گوش هایت را متوجه کلام آنان می سازد.

     

    اما خوف و ترسی به خود راه نده، بدان: سگ، سگ است حتی اگر سگ اصحاب کهف باشد - وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ - (سوره کهف آیه18) نمی فرماید حالا که این سگ با جوانمردان یکتاپرست همراه شده پس نام کلب را از او برداریم. همچنین پارس های هشدار دهنده، در سگ اصحاب کهف و سگ های دیگر هیچ تفاوتی با هم ندارد، و نیز پارس های پرخاشگرانه شان بدون تفاوت است. اولی با گرایش سرعت انجام می گیرد. و دومی را با تن صدای پایین که معمولا با غرغر همراه است، به گوش مهاجم و دشمن می رسانند. و ایضا منافق، منافق است حتی اگر فاصله ای چند قرنه با عصر رسول خدا(ص) داشته باشد و از امکاناتی حتی بیشتر از امکانات عصر نفاق و زمان حاضر بهره مند باشد. منافقین این امکان را دارند که ظاهرشان را هر چه بیشتر و بهتر آراسته سازند، می توانند با آموزش و کسب مهارت به طرز خیره کننده ای سخنوری کنند، و بدین طریق جلب نظر و رغبت به مصاحبت را فراهم سازند اما نمی توانند باطن وابسته و غیر مستقلشان را تغییر دهند - کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - چوب بماهو چوب استقلال ندارد، نمی تواند روی پایش بایستد، برای ایستادن تکیه گاه می طلبد. قرآن عزیز از منافقین چنین تعبیری دارد. اینها از نظر باطن ابزاری بیش نیستند. و ابزار تاریخ مصرف دارد، همینکه زمان و مهلت مصرفشان به پایان رسید، باید آنها را در زباله دانی ها و در قبرستان ها جستجو کرد.


    اما دقت کنید که ابزار تا وقتی که به زباله دانی نرفته و سازمان بازیافت از او شکل جدیدی نساخته است، می تواند برای صاحبش دم بجنباند. دقت کنید این قسمت از آیه که می فرماید: کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - فقط باید به اندازه یک توبیخ و یک تشبیه مورد توجه دوستان قرار گیرد، نباید خدای نخواسته زمینه غفلت و نادیده گرفتن و چشم بستن به روی اعمال، افکار و تحرکات بازیگرانی گردد که جناب ابن عربی آنان را أجرام خالیة عن الأرواح لا نفع فیها و لا ثمر خوانده و جناب علامه طباطبایی از آنان بعنوان أشباح بلا أرواح لا خیر فیها و لا فائدة نام برده است.


    آنچه در - کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - باید حساسیت ذهن شما خواننده ارجمند را برانگیزد - مُسَنَّدَةٌ - است، دقت کنید منافقین به چه کسانی تکیه داده اند؟ از کدام دولت ها، سازمان ها و مجامع و محافل پشتیبانی مالی و حمایت لجستیکی می شوند؟ کتاب ها، روزنامه ها و مجلاتشان را با تکیه بر داده های کدام موسسه مطالعاتی به بازار عرضه می دارند؟ ببینید علاوه بر محتوی خبر و مفهوم تصویر چه کسانی شبکه های ارسال خبر و تصویر را در اختیار اینان قرار داده اند؟ کنفرانس های عقیدتی شان را در کدام کنیسه و زیر نظر کدام حاخام یهودی برگزار می کنند؟ تجمعاتشان را کلیسای کدام هتل یا پارک سازماندهی می کند؟


    از خصوصیات این تکیه داده ها - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - است. اینان مومن نبودند گفتند مومنیم، مصلح نبودند گفتند مصلحیم، با شعور نبودند گفتند باشعوریم، با خدا خدعه کردند و بر مومنین نیرنگ آوردند، قلب هایشان را محل و ماوی کذب، بخل، تلون، تملق، تردید و خیانت قرار دادند، مردم با ایمان را سفیه خواندند و به استهزاء آنان پرداختند، نه با نصیحت دست از فساد برداشتند و نه با درخواست ایمان و هدایت را پذیرفتند. جماعتی مریض، تبهکار، نادان، کم خرد، نابینا و گمراه که شعائر دینی را هم بعنوان ابزار و در خدمت اهداف - إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن - قرار دادند. خدای متعال شهادت دروغین شان مبنی بر پذیرش رهبری الهی را با بیان - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - نقش بر آب ساخت. اکنون به مثابه الخائن خائف و به خاطر سوء ظن شدیدی که همه وجودشان را در بر گرفته است هر صدا و هر آوازی را که می شنوند به ضرر و به زیان خود می پندارند.


    یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - یک نشانه و یک ملاک است تا تو عزیز من رصد کنی تا ببینی همه آن کتاب هایی که نوشته می شود، مقالاتی که انتشار می یابد، مواضعی که بیان می شود، مذاکره ای که صورت می گیرد، نمایشی که بر روی صحنه می رود، آیا جماعتی که باید هر صیحه ای را به زیان خود بپندارند، آیا این زیان را احساس می کنند یا نه؟ هرگاه متوجه شدی از سخن تو، از نوشته تو، از فیلم و نمایشنامه تو، و نیز از موضعگیری تو آنهایی را که خدای متعال با - خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - تحقیرشان کرده است، احساس زیان نکردند، شک نکن، سخن تو، نوشته تو، فیلم و سریال تو و موضع تو در دائره ایمان قرار ندارد.

     

    به عبارت دیگر - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - یک ملاک و یک معیار سنجش است که باید در زندگی روزمره تو وجودی اثباتی داشته باشد. باید رفتار تو، کردار تو، اندیشه و افکار تو، نوع نگاه تو به مسائل سیاسی، اقتصادی، فکری، هنری، ورزشی، تحصیلی، پزشکی، خانواده، ازدواج، صنعت، تجارت، تربیت کودک، موالید و هزاران هزار مورد دیگر تفسیری عملی از - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - را با خود داشته باشد.


    این ملاک را گسترده تر کنید علاوه بر تکیه داده ها، که دشمنان داخلی اند، تکیه گاه ها، که دشمنان خارجی اند را نیز به خشم آورید. - وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُم(سوره آل عمران آیه119). چون شما را ببینند گویند: ما هم ایمان آورده ‏ایم. و چون خلوت کنند، از غایت کینه ه‏ایى که به شما دارند سرانگشت خویش به دندان گزند. بگو: در کینه خویش بمیرید.

     

    عزیز من تا وقتی که آیات قرآن کلمه است و بحث شما بر سر شمارش حروف آن است کسی با شما دشمنی نخواهد داشت. اگر هزاران مرتبه نزد یهود و نصاری بخوانید - مُوتُوا بِغَیْظِکُم - از شما دلگیر نمی شوند، تحریم تان نمی کنند، محاصره اقتصادی نمی شوید، جنگ نظامی بر شما تحمیل نمی شود، ارزش پول و حرمت گذرنامه تان باصطلاح خدشه برنمی دارد. اما همینکه تصمیم گرفتید - مُوتُوا بِغَیْظِکُم - را در انتخاب مدیران، مسئولان، نمایندگان، روساء و رهبران دینی تان وارد سازید، انواع آزار ها و اذیت ها را باید به جان بخرید. 

     

    ادامه دارد ...


     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/12/22ساعت  6:2 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    شعائر در خدمت ارتداد


    از مهمترین نشانه های منافقین استفاده ابزاری آنها از شعائر دینی، عقائد مذهبی و رفتار باصطلاح مکتبی است. اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون(سوره منافقون آیه2). از سوگندهاى خود سپرى ساختند و از راه خدا بازداشتند و به حقیقت، آنچه مى‏کنند ناپسند است.


    و براستی چه نیازی است که منافقین کلمه ای را بگویند که جاری مجرای قسم است: نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. سوگند می خوریم که تو رسول خدایی.؟ باید بدانیم که منافقین دشمنان بیرونی نیستند، آنها دشمنان داخلی اند و با مردم کوچه و بازار زندگی و رفت و آمد دارند، برای بقا و نیز برای حفظ خودشان به سپر و به حفاظی نیرومند نیازمندند که آنها را از آسیب و دور ماندن از مردم در امان نگه دارد، و چه حفاظی بهتر و کارآمدتر از نماز و روزه و حج و صبحکم الله و مساءکم الله و سنگ دین و ایمان به سینه زدن و از رهبری الهی مایه گذاشتن و شهادت به رسالت رسول خدا(ص) دادن وجود دارد؟ همه اینها و تمامی اعمال اینچنینی می تواند در حکم - أَیْمانَ - به فتح همزه جمع یمین به معنای سوگند باشد،  و یا  - إِیمان - به کسر همزه به معنای همان ایمان دروغینی که خداوند در  - وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِین - آن را رد کرده است، باشد. منافقین هم از ایمان دروغینشان و هم از قسم ها و سوگند هایی که بر زبان جاری می کنند، علاوه بر اینکه سپری برای حفظ خود ساخته اند، قصد دارند همچون زمان رسول خدا(ص) که مردم را - فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ - از راه دین برگرداندند، برای همیشه ایام صد راه خدا باشند و مردم را از راه خدا منصرف و به فساد و تباهی بکشانند.


    ممکن است دوست جوان من بخواهد بداند استمرار دشمنی منافقین و اصرار آنها به برگرداندن عامه مومنین از راه دین و دیانت ریشه در کجا دارد؟ عزیز من بدان: تعبیر جنّه نشان مى‏دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب ظاهر سازى و چرب زبانى آنها را خورد. جدای از این قطعا می دانید که منافقین یا یهودی اند و یا گرفتار یهودی زدگی شده اند و در هر دو صورت در خدمت اهداف یهودند و خدای متعال یکی از اهداف یهود را در آیه 109 سوره بقره برگرداندن مومنان از ایمانشان معرفی می کند: وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَق. بسیارى از اهل کتاب با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده، از روى حسدی که منبعث از اصل ذات و نفوس خبیثه شان است ، دوست دارند شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند.


    امروزه نیز یهود، یهودی زاده ها و یهودی زدگان دست در دست هم و از طریق جنگ الفاظ Word war و با بکارگیری جنه ها، گونه ها و ژانر های باصطلاح ماجراجویانهAdventure ، حادثه ای Action، کمدی Comedy، درامDrama، حارمHarem، فانتزیFantasy، تاریخیHistory، هزلSmut، عاشقانهRomance، تراژدیTragedy، معماییMystery، ورزشیSport، جناییCrime، خبریNews، پویانماییAnimation، واقع نماییReality-TV، مستندDocumentary ، خانوادهFamily جدی تر از عصر رسول خدا(ص) و هزاران هزار برابر مجهز تر و نیرومند تر از گذشته - فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ - را به تفسیر نشسته اند.

     

    و صدایشان را با انواع زوزه ها Howls، خرناس ها Growls، خرخرها Grunts، ناله ها Whines و پارس ها Barks و صد ها گونه و هزار ها صدای دیگر که از پایگاه ها و ایستگاه های فرستنده مجازی و غیر مجازی به گوش دختران و پسران جوان و نوجوان ما در اقصی نقاط عالم می رسانند. إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون. و به حقیقت، آنچه مى‏کنند ناپسند است. و ناپسند تر معنای تعجبی است که در فعل ساء وجود دارد که باید بزرگی عمل منافقین و رعب آور بودن آن خواب از چشم عقلاء، متفکرین، مادر ها، پدر ها، نظریه پرداز ها و همه کسانی که مسئولیت فکری و عقیدتی جامعه را دارند، برباید، اما با کمال تاسف آنچه در جهان اسلام شاهدیم، کلمه ی نمی رباید، برای آن کافی نیست.


    پیش از این گفتیم که فرزند همین که متولد شد بقول سید مرتضی رحمة الله علیه بر خلقت داله بر وحدانیت الهی و بندگی او و ایمان به او متولد شده است. کلّ مولود یولد على الفطرة حتّى یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه. قصد نداریم از مقام و منزلت پدر ها و مادر ها بکاهیم، اما قصد داریم به صراحت اعلان کنیم که امروزه پدر ها و مادر ها در پدر ها و مادر های نسبی محصور نیست. ما پدر ها و مادر های مومنی را می شناسیم که فرزندانشان سر در آخور یهود و نصاری دارند. این یهود زدگی، نفاق و ارتداد فراگیر که بعد از رحلت رسول خدا(ص) رخ داد - ارتد الناس بعد رسول اللَّه - و بجز چند نفر معدود - الا اربعة او خمسة - مابقی باصطلاح مومنان سر از نفاق و دورویی درآوردند، امروزه نیز با توجه به تشکیلات عظیم و بسیار مجهز جبهه  ارتداد، هر لحظه قابل وقوع مجدد و با کمال تاسف در حال وقوع خواهد بود. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون( سوره منافقون آیه3). این بدان سبب است که ایمان آوردند، سپس کافر شدند. خدا نیز بر دلهاشان مُهر نهاد و آنان درنمى‏یابند.


    علت اینکه منافقین شهادت کذب می دهند و همان کذب را سپر کردار و رفتار شریرانه خود می سازند، رهزنی می کنند و مردم را از راه خدا بر می گردانند و بر این کار اصرار می ورزند، یکی از علتهای آن کفر بعد از ایمان است. باید دانست که همه منافقین اینگونه نیستند که از ابتداء به قصد کفر اظهار ایمان کنند، تعدادی واقعا مومن اند همانگونه که در این آیه آمده است، اما به هر دلیلی سر از ارتداد و سر از کفر نفاق که از رسواترین کفرهاست، در می آورند. نتیجه کفر نفاق یا کفر بعد از ایمان سختی دل و مقاومت و ایستادگی آن در مقابل حق است. فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون -

     

    کفر نفاق مانع شنیدن صدای حق می شود. دل را افسرده، مایوس و محروم از آشتی با خدا می سازد. قابلیت هدایت و قدرت تفکر و تدبر را از صاحبش می گیرد. دل مُهر خورده به همان اندازه که در مقابل حق مقاوم است در مقابل باطل رام و سر بزیر است. به همان اندازه که با خدا قهر است به همان اندازه با دنیا که حب او راس کل خطیئه است، در صلح و آشتی است. به همان اندازه که قابلیت هدایت و قدرت تفکر و تدبر را از دست می دهد، به همان اندازه در مقابل داده های شیطان و القاءآت حاخامی رسانه های بیگانه منفعل و تسلیم است.

    و در این میان غفلت و بی خبری اولیاء فکری جوامع اسلامی از آنانی که امروزه حب شهوات و تخم عناد و عصبیت را در جان جوان ما در اقصی نقاط عالم قرار می دهند، هوا ها و هوس ها را در آنان بیدار می کنند، و زمینه های شقاوت، اضلال و گمراهی را برای جوانان ما فراهم می آورند، علاوه بر اینکه باعث حیرت و تاسف بسیار است باید بدانند که دیر یا زود مجازات مُهر را بر جسم و جان جامعه و مردمشان به نظاره خواهند نشست. 

     

    ادامه دارد ...

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 92/12/17ساعت  4:13 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    تو منافقان را نمی شناسی


    موجوداتی که ما از ابتدای این نوشته تا اینجا از آنان گفتیم و خدای متعال توفیق مطالعه آن را به شما آقا و خانم محترم داده است، موجوداتی که تعدادی از صفت ها و خصلت هایشان را با توضیح مختصری برایتان معرفی کرده ایم، به فرموده تمامی مفسرین از شیعه و سنی از متاخرین تا معاصرین منافق نام دارند و خدای متعال برای شناسایی و رسوایی کامل آنان شصت و سومین سوره قرآن را به نام المنافقون به آنان اختصاص داده است و ما از اینجا تا آخر این نوشته با محوریت سوره منافقون از این موجودات پر رمز و راز با شما سروران ارجمند گفتگو و مباحثه می کنیم.


    إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. چون منافقان نزد تو آیند، گویند: شهادت مى‏دهیم که تو پیامبر خدا هستى. خدا مى‏داند که تو پیامبرش هستى و خدا شهادت مى‏دهد که منافقان دروغگویند(سوره منافقون آیه1).


    اسلحه کاربردی و بسیار مهم منافقین زبانشان است. آنان در وحله اول با شمشیر و یا توپ و تانگ به سراغ شما نمی آیند، بلکه با - قالُوا - به نبرد و مبارزه با شما اقدام می کنند. زمانی که به سخن می آیند کلام مورد پسند شما، کلامی که موید دین و آئین شماست، را  به زبان می آورند. نزد رسول خدا(ص) می آیند و شهادت می دهند که رسول خدا(ص)، رسول خدا(ص) است. قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. قطعا وقتی ما می شنویم جماعتی آمده اند و به رسالت نبی معظم پروردگار شهادت می دهند، شادمان می شویم و این را پیروزی بزرگی برای جمعیت نومسلمان مدینه قلمداد می کنیم. اما خدای متعال شهادت اینان را نمی پذیرد، نزد خدای متعال صدق خبر، آن هم برای امر عظیمی همچون شهادت به رسالت رسول خدا(ص) برای راستگویی و راستگو بودن کفایت نمی کند. لذا خطاب به رسول الله(ص) می فرماید: وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ. خدا می داند که تو رسول خدایی. و بلا فاصله خداوند شهادت می دهد که منافقین دروغ می گویند. بقول علماء صدق مخبری لازم است. که منافقین آن را ندارند.


    ببینید چه کسی با شما سخن می گوید، چه سایتی برای شما مطلب نوشته است، کتاب کدام نویسنده در دست شما است، پای کدام شبکه پخش فیلم و سریال نشسته اید، اخبار و اطلاعاتتان را از کدام شبکه خبری دریافت می کنید، و صد ها و هزاران مورد دیگری از وسائل ارتباطی که امروزه نیست و در آینده خواهد بود، اصل اول در همه اینها این است که عزیز من: تنها شنیدن کلام درست و سخن راست نباید تو را شادمان سازد و دست هایت را به علامت تسلیم بالا ببرد. اگر گوینده، نویسنده، کارگردان، موسسه تحقیقاتی و شبکه خبری از جماعت منافقین است، شک نکن که صدق خبریشان در خدمت کذب مخبریشان است وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون.


    عزیز من منافقینی که خدای متعال برای رسول گرامی اش ترسیم می کند، با یقین می گویم که هیچکدامشان از هیچ مدرسه و از هیچ دانشگاهی فارغ التحصیل نشده بودند. هیچ اثر علمی، غیر علمی و تخیلی نخوانده و از خود نداشته اند. برنارد لوئیس و آلفرد هیچکاک را نمی شناختند. بالیوود و هالیوود برایشان مفهومی نداشت. در شهر محل سکونتشان از سینما و تئاتر و از پارک و فرهنگسرا خبری نبود. مترو و راه آهنی وجود نداشت. رفت و آمدها  به شکل ابتدایی، با اسب و شتر و الاغ صورت می گرفت. ارتباطات ماهواره ای، شبکه های اینترنتی، ارسال پیام کوتاه، و استفاده از پست الکترونیک در تخیل آنها هم نمی آمد. دستگاه چاپ به بازار نیامده بود، جناب گوتمبرگ هنوز متولد نشده بود. از روزنامه و مجلات سیاه و سفید و رنگی کسی خبری نداشت. با این حال وقتی خدای متعال از منافقین شهری و از منافقین روستایی در آن زمان خبر می دهد، در خطابش به رسول خدا(ص) می فرماید: لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ(سوره توبه آیه101) - تو آنان را نمی شناسی، ما آنها را می شناسیم.


    باید پذیرفت که شناخت افراد منافق در هیچ عصری آسان نبود و در عصر ما به جهات عدیده این شناخت سخت تر و سخت تر شده است. نفاق از جمله صفاتی است که ایستایی ندارد و هماهنگ با رشد جوامع و رشد فنآوری های نوین او هم به رشدی همراه با پیچیدگی های فراوان رسیده است. و امروزه بواسطه گسترش سازمان های هنری بویژه هنر های نمایشی بشر شاهد نفاق بدون پوشش در شهر و روستاست. عبارتی از حذیفه در کتاب های روایی آمده، می گوید: المنافقون الذین فیکم الیوم شر من المنافقین الذین کانوا علی عهد رسول الله(ص). منافقینی که امروز در میان شما و در جمع شما بسر می برند، بدتر از منافقینی هستند که در عهد رسول خدا(ص) بسر می بردند. (دقت دارید که بعد از رسول خدایی که حذیفه می گوید مدت بسیار کوتاهی است که رسول خدا(ص) به جوار قرب الهی رفته اند.) قلنا: و کیف؟ قال: اولئک کانوا یخفون نفاقهم و هولاء اعلنوه. پرسیدیم؟ و این شرتر بودن چگونه است؟ گفت: آنان نفاقشان را پنهان می کردند و اینان آشکار. آن ویژگی ای که حضور نفاق و جریان نفاق را در جامعه و در موقعیت های حساس و مشاغل کلیدی تضمین می کند و نیز می تواند موانع را پشت سر گذارد و نگاه های ژرف را بی اثر سازد و خود روز به روز با آسودگی هر چه بیشتر بر قدرت و شوکتش بیافزاید، خاصیت پوشیدگی و ناشناختگی آن است. آنچه که منافقین را در انجام و اصرار بر گناه یاری می کند، عنصر پوشش و  ناشناختگی است. نفاق راز ماندگاری اش را در همین ویژگی جستجو می کند. با این حال ارتباطات عصر جدید، رفت و آمد های سریع و آسان به اقصی نقاط جهان، تحصیل در موسسات فکری و عقیدتی عمدتا کنیسه ای و کلیسایی، خلط و آمیزش های غیر ضرور، حضور و یا پی گیری محافل هنری عمدتا یهودی، استفاده از داده های از صافی گذشته و یهودیزه شده مقالات، مجلات، کتاب، فیلم و سریال نفاق را بی نیاز از پوشش ساخته است و این کار را بر دلسوزان جهت مقابله و نیز آگاهی بخشی با سختی مضاعفی مواجه می سازد.

     

    منشاء نفاق


    جناب طیب رحمة الله علیه در تفسیرش منشاء نفاق منافقین را در سه چیز می داند: از ترس شمشیر ، طمع مال و منال و جاسوسی کفار و مشرکین. گرچه این بیان درست است ولی به نظر می آید خیلی با منافقین عصر حاضر تناسب ندارد. امروزه منشاء نفاق بیشتر از هر چیز دیگری در سهل گیری جوامع مسلمان و توجه بیش از حد به صدق خبری و غفلت نگران کننده از عدم توجه به صدق مخبری است. رسانه ها به معنای عام، از تصویری که بر روی بشقابی ترسیم شده است، تا مجله و روزنامه ای که بر دکه مطبوعات دیده می شود، تا کتابی که ترجمه شده، تا استادی که در حال تدریس همان ترجمه است، تا لباسی که بر تن، کفشی که بر پا و کلاهی که بر سر دارد، همه می تواند جلوه ای از بی توجهی و پشت گوش انداختن - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - باشد. امروزه رسانه ها عنصر اصلی و مهم تر از هر امر دیگری نقش اساسی در تحریک اعصاب حساس آدمی دارند. قدرت رسانه ها به همراه عدم درک رسانه ای و اعتماد فراوان به خروجی آن، به حدی است که می توانند شما را در حالی که تشنه نیستید، تشنه بسازد. گرسنه نیستید، گرسنه بسازد. نیازمند نیستید، نیازمند بسازد. لذت طلبی های غیر متعهدانه، خصوصا لذت طلبی های جنسی، توجه بیش از حد به جسم و پرورش اندام، فردگرایی و دوری از خانه و خانواده، مال اندوزی های حریصانه، ترس از فقر و تنگدستی، تکبر و کوچک دیدن دیگران، بزرگ شمردن فکر و فرهنگ القایی، سطحی نگری و تحقیر معنا، مفهوم و معنویت و صد ها و هزاران مورد دیگر در همین زمینه که هر کدام از این موارد می تواند به مثابه قلاده ای علاوه بر اینکه آدمی را در دام و در اسارت یهود قرار دهد، می تواند عدم توجه جدی و باور نداشتن به  - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - باشد. یکبار دیگر آیه را بخوانید: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. آیه در صدد رسوا سازی منافقان است. ببینید منافقان چه می گویند؟ و دقت کنید که خدای متعال چه می فرماید؟ در این آیه کلیدی ترین شهادت از سوی منافقین و نیز کلیدی ترین شهادت از سوی خدای متعال و در رد شهادت منافقین بیان شده است.


    اعتقاد به معنای صحیح به رسول خدا(ص) و رهبر و پیشوایی که صیانت نفس دارد، در نگهداری دین و دیانت خود و مردمانش کوشا است، اطاعت دائمیه و سرسپردگی همه جانبه نسبت به فرامین الهی سرلوحه کار اوست، در نماز، در روزه، در حج، در شرکت در مجالس و محافل، و شعائر اینچنینی که منافقین در نمایش آن ید طولایی دارند، نمی تواند خود را به صورت تام و تمام نشان دهد. اعتقاد به رسول خدا(ص) که با شهادت دادن به رسالت آن سرور محقق می شود می تواند در حب و بغض خود را نمایان سازد، در جنگ و صلح خود را نشان دهد، در سیاست و اقتصاد، در عدالت ورزی، در مهرورزی، در اجتماع و خانواده، و در موضع گیری نسبت به فتنه های داخلی و فتنه های خارجی می تواند خود را به تماشا درآورد. و اعتقاد منافقین در این قسمت با شهادت خدای متعال مبنی بر اینکه: إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. به سخره گرفته می شود. آنچه که در شهادت به رسالت رسول خدا(ص) و در قرابت و نزدیکی به او و در پیروی از  خط رهبری الهی باید مورد توجه همگان قرار گیرد، فقط - قالُوا - نیست، فقط تعریف و تمجید نیست، فقط مدح و ثنا، و تملق و تکلف نیست که اینها ابزار منافقین است و اسباب فریب مردم. آنچه که شایسته توجه و اعتناء است، پیروزی در امتحانات و فائق شدن بر مصائب و مشکلات است، همانی که برای ابراهیم خلیل(ع) واقع شد.

     زمانی به امامت رسید که در آتش افکنده شد، و بر آن صبر کرد، از زادگاه خود بیرون رانده شد، شکیبایی ورزید، مامور ذبح اسماعیل شد، اجابت کرد، آنگاه خدای متعال فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما(سوره بقره آیه124). من تو را پیشواى مردم قرار دادم.


    واضح است که هدف عمده منافقین در جوامع اسلامی و در امت رسول خدا(ص) وارد شدن، نفوذ کردن و در اختیار داشتن مشاغل و مناصب کلیدی است. و امروزه بعد از چند صد سال از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) وقتی جوامع اسلامی را مطالعه میکنیم بدون هیچ شک و شبهه ای متوجه می شویم منافقین بطور گسترده و فراگیر به این هدف خود رسیده اند. و جمع کثیری که نام امت رسول خدا(ص) با خود دارند را در یک نفاق مظلومانه ای گرفتار و رها ساخته اند. آنچه این مظلومیت را بر جمع کثیری از امت رسول خدا(ص) تحمیل کرده است و همچنان تحمیل می کند، غفلت نگران کننده از شهادت خدای متعال است. گویا آیه فقط یک قسمت دارد و آن شهادت منافقین است. مسلمانان در اقصی نقاط عالم باید بدانند و نیز دقیق باشند که از ویژگی های منافق زبان ریزی در مدح و ثنای رهبری و اظهار اخلاص و بندگی نسبت به اوست، قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. فهم اینکه این مدح و ثنا و این بندگی و اخلاص در خدمت نیات پلیدی است که در دل دارند، در درجه اول باور داشتن به: وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. است. و در درجه دوم به هنگام موضعگیری های آنان در فتنه های ریز و درشت و یا هنگامی است  که جامعه دینی و مردم مسلمان به هر دلیلی فاقد رهبری و یا دسترسی به رهبری با موانع عدیده مواجه است. 


    ادامه دارد ...


    انجمن تفکر مبانی ضمن محکوم کردن کشتار مسلمانان بی پناه آفریقای مرکزی بدست مسیحیان تروریست، تنفر و انزجار شدید خود را از وادادگی، بی عرضگی و انفعال سران باصطلاح کشور های اسلامی ابراز نموده، از رهبران، مراجع و سازمان های مسئول در جمهوری اسلامی می خواهد که در کمک به این مظلومان از هیچ کوششی دریغ نورزند. 


     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 92/12/7ساعت  12:1 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سگ و صدای رعد


    در مثل علاوه بر اختصار در کلام و بکارگیری کنایه و اشاره قرار است با بهترین شیوه رساترین معنا به گوش مخاطب برسد و از آنجاییکه مردم معقولات را جز با صورت‏هاى محسوس درک نمى‏کنند. خدای متعال برای مردم مثل هایی می آورد تا زمینه های این درک و دریافت مهیا شود. وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(سوره ابراهیم آیه25). و نیز خدای متعال با آوردن مثل بهانه را از دست کسانی که به هر دلیلی می خواهند، نفهمند، می خواهند پند و اندرز نگیرند، می خواهند به خود نیایند، می خواهند تدبر و تفکر نکنند، می خواهند همانگونه که هستند، باشند و تغییری در افکار و رفتار خود ندهند، می گیرد. می فرماید: لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ - لعلّ از خدای  متعال به معناى تردید و به معنای شاید نیست که خداوند نداند که اینها متذکر میشوند یا نمیشوند بلکه به معناى باید است: یعنی باید متذکر شوند.

    و اکنون خدای متعال برای اینکه زمینه های این تذکر برای همه کسانی که اراده درک و دریافت حقایق را دارند ملموستر و محسوستر شود مثال دیگری از حالات این موجودات که با شما مانوسند، و به قصد ابطان کفر اظهار ایمان می کنند، می آورد. می فرماید: أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ. یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (سوره بقره آیه20 و 19)


    و از آنجا که این موجودات ریشه در یهود دارند، خدعه، نیرنگ و کلاه گذاری تصمیم قطعیشان در مواجهه با غیر یهود است. در ظاهر با تو دوست خوب من ابراز برادری می کنند و در باطن در مقام ایذاء و احتقار تو برمی آیند. ژرف اندیشی و ریز بینی از آنان سلب شده، به خاطر بی شعوری گرفتار جهل مرکب شده اند. قلب هایشان را ظرف رذائل شیطانی و خصلت های حیوانی ساخته اند. وارونگی در نگاه و عقیده، فساد و تباهی را برایشان اصلاح و درستکاری جلوه داده است. با اینکه خدای متعال آنان را مفسد فی الارض خوانده است، اما خود ستایی مانع فهم این حقیقت رعب آور در اینان شده است. نصیحت ناپذیرند، نه دست از افساد می شویند و نه ایمان حقیقی را می پذیرند. به هر اندازه که برای شیاطینشان دم می جنبانند، و به هر اندازه که به دوستان یهودی شان نزدیکتر می شوند به همان اندازه پارسشان را نسبت به مومنان بیشتر می کنند. از آنجاییکه در تجارتشان غش در معامله دارند، گرفتار سحت خواری شده اند، لذا سودی جز استیصال و سوء عاقبت نصیب نبرده اند. خلقت ناریه علاوه بر عقب ماندگی ذهنی، معلولیت جسمی را برایشان به ارمغان آورده است. نه چشمی، نه گوشی، نه زبانی در حالی که هیچ امیدی به بازگشت آنان نمی رود، آواره و سرگردان هر کوی و برزنی اند. این موجودات بقول تفسیر سورآبادی مشکل دارترین خلق خدایند و مثلشان نیز مشکلترین همه مثل هاست. مثلشان چون بارانى سخت است که در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، ترس از مرگ و هراس از صدای رعب آور صاعقه، وادارشان می سازد که انگشتانشان را در گوشهایشان فرو کنند. و این در حالی است که خدای متعال بر کافران احاطه دارد. هر لحظه ممکن است که برق دیدگانشان را نابینا سازد، با هر جهیدنی چند گامى برمى‏دارند، و چون خاموش شود، از رفتن بازایستند. اگر خدا مى‏خواست، گوشهاشان را کر و چشمانشان را کور مى‏ساخت، که او بر هر کارى تواناست.


    از تدبر و تفکر در مثل دوم بدست می آید که ما با موجودی مواجه ایم که در محیط و در فضایی بسر می برد که حفاظ ندارد، به همین خاطر و نسبت به مثل اول آسیب پذیرتر است. شدت باران، سیاهی شب، رعد و برق و صدای وهمناک صاعقه از او موجودی ترسو و درمانده ارائه می دهد. ترس از مرگ او را منفعل و مدیریت اعضاء و جوارح را از او سلب کرده است. احاطه خدای متعال راه گریز را نیز بر او بسته است. حرکت او استمرار ندارد. با هر برقی چند گامی بر می دارد و چون تاریک می شود، از سر ناچاری او نیز متوقف می گردد. عدم امنیت در برهوت دنیا سختی مضاعفی را بر او تحمیل کرده است، هر لحظه ممکن است صاعقه ای از او فقط خاکستری برجای گذارد و یا غرش رعدی شنوایی را از او بگیرد و یا نور برقی او را نابینا سازد.  می توان استیصال، حیرت، سرگردانی و بلا تکلیفی را یکجا به نظاره نشست. و نیز می توان به عین دید که: إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.  


    سگ ها نیز هماهنگ با موجودات مورد بحث ما از جمله حیواناتی اند که از صدای باد، طوفان، رگبار، رعد و برق و نیز از صدای انفجار مواد محترقه، ترافیک، صدای جارو برقی، سشوار، ماشین لباس شویی و آبمیوه گیری به شدت می ترسند. موسساتی که در باره تربیت و اختلالات رفتاری سگ مشاوره می دهند به صاحبان سگ برای بر طرف ساختن این مشکل توصیه هایی ارائه می کنند، از جمله:


    Systemic desensitization بر طرف کردن تدریجی تحریک پذیری: در این مرحله حیوان را در مقابل نسبت های کوچک تری از عوامل محرک قرار می دهند.


    Counter conditioning شرطی کردن معکوس: در این مرحله سعی می شود نوع واکنش حیوان به محرک عوض شود.


    Flooding  اشباع کردن: در این مرحله حیوان را تا زمانی که ترسش برطرف شود در کنار محرک قرار می دهند.


    البته این روش ها و نیز روش های دیگر تا حدی مشکل سگ ها و سگ باز ها را حل کرده است، اما سگ بماهو سگ هیچگاه نتوانسته است بر این ترس و بر این نقیصه غریزی خود غلبه کند. سگ ها همچنان به هنگام صاعقه، رعد و برق و صدا های دیگر علاوه بر لرزیدن، منجمد شدن، له له زدن، افزایش ضربان قلب و کندن زمین به تاریکی پناه می برند و یا به شدت پارس می کنند و یا تا جاییکه مانعی نباشد فرار می کنند. البته در مواقعی محیط و اقتضاءآت محیطی باعث ترس سگ شده است و در مواقعی هم ظاهرا ترس سگ موهوم بوده و نمی توان برای آن دلیل محسوسی ارائه داد. محققان برای تمام این موارد اصل وجودی ترس در سگ را رهیدن و یا دفاع در برابر یک یا چند عامل مرگ آور و مخاطره آمیز می دانند.


    از تمامی کسانی که صفت هنرمند، نویسنده، تهیه کننده، کارگردان، بازیگر، سناریو نویس، نمایشنامه نویس نام و نام فامیلیشان را زینت داده است، تقاضای اکید دارم که گرفتاران چنین محیط و چنین فضایی را به تصویر بکشند، خود باختگی و تلاش مایوسانه آنان را به نمایش در آورند. تنهایی و بی کسی آنان را در حالی که بر خلاف مثل اول ظاهرا از فردیت و از تفرق در آمده اند، و در برابر انواع بلاها و مصیبت ها که از زمین و آسمان بر آنان فرو می ریزد، چیزی جز تخدیر ذهن و تحمیق شعور در اختیار ندارند را به تماشا گذارند.


    خدای متعال در مثل اول موجودیت موجودات مورد بحث را مفرد آورده است - مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً - مثل آنها مانند مثل فردی است که آتش افروخت. اما در مثل دوم تمامی ضمائر بصورت جمع آمده است. نشان می دهد که این موجودات صاحب تشکیلات شده اند و گروهی کار می کنند. کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا. در هر لحظه‏اى که برق مى‏جهد و راه را براى آنان روشن مى‏سازد، پیش مى‏روند و هنگامى که خاموش مى‏شود، باز مى‏ایستند.


    در مثل اول خدای متعال آنان را کور در تاریکی رها می سازد. وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. اما در مثل دوم ظاهرا کور نیستند اما قدرت حرکت از اینان گرفته شده است. تشکیلات موجود در مثل دوم ریشه در توقف دارد و تنها زمان های بسیار کوتاهی که برقی در آسمان می جهد، اعضای آن می توانند قدمی به سوی جلو بردارند، اما برق های جهنده عمر کوتاهی دارند که هنوز پا از پا بر نداشته ناچار می شوند در تاریکی متوقف شوند.


    در مثل اول این موجودات توانایی برافروختن آتش را دارند و آن آتش هم می تواند به اطراف آنان روشنایی ببخشد. اما در مثل دوم چیزی جز استیصال و درماندگی قابل مشاهده نیست.


    در مثل اول هیچ واکنشی نسبت به فعل خدا که: ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ - روشنایی را از اطراف آنها برمی دارد، وجود ندارد. اما در مثل دوم استیصال و بیچارگی آنها را وادار می کند که: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. تا بدینوسیله خطر را کمتر احساس کنند.


    انگشت در گوش نهادن، واکنشی منفعلانه است جهت چاره جویی از مخاطرات کارهای ناشایستی که خود مرتکب شده اند. و کنایه دارد از فراهم آوردن هر آنچه که موجبات غفلت، سرگرمی و تخدیر حس و شعور می شود و بقول محی الدین ابن عربی: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ یعنی یتشاغلون عن الفهم بالملاهی و الملاعب عن سماع آیات الوعید. فهم و درکشان را از شنیدن آیات تهدید با آلات لهو و لعب و بازی های گناه آلود مشغول می دارند.


    نکته مهمی که در مثل دوم برخلاف مثل اول وجود دارد، ترس از مرگ است. اینهایی که خدای متعال با - یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - رسوایشان می سازد، از مردن می ترسند.


    حَذَرَ الْمَوْتِ یعنی ترس از مرگ و این نیز یک پدیده یهودی است. قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین. بگو: اگر راست مى‏گویید که سراى آخرت نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ کنید(سوره بقره آیه94).

     

    نمی فرماید: بمیرید و یا خودتان را بکشید، می فرماید: تمنای مرگ کنید، آرزوی مرگ کنید. و یهود به خاطر اینکه می داند چه دستاوردی داشته و چه پیش فرستاده، هیچگاه تمنای مرگ نخواهد داشت. وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِم وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِین (سوره بقره آیه95).

     

    علاوه بر این خدای متعال حرص شدید یهود بر بقای طولانی مدت در این دنیای ناچیز را علت عدم تمنای مرگ از سوی آنان می داند. اینان به صد سال و دویست سال هم قانع نیستند، فرد فرد یهود خواهان عمر طولانی هزار ساله است. و این در حالی است که عمر دراز مانع عذاب الهی نخواهد بود. وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ(سوره بقره آیه96).


    دلبستگی آزمندانه به دنیا و نیز عدم اعتقاد به آخرت ترس از مرگ را در یهود نهادینه ساخته است. موجودات مورد بحث ما نیز به تبعیت از - شَیاطِینِهِمْ - که از روسای یهودند، ترس از مرگ وادارشان کرده است تا انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. و بدینوسیله خودشان را فریب دهند و با تخدیر حس و تحمیق شعور برای لحظه ای گمان کنند که از مرگ و از عذاب الهی نجات پیدا کرده اند.


    ادامه دارد ...

     

    این قسمت از نوشته انجمن تفکر مبانی تقدیم می شود به عدالت خواه مبارز مرحوم چاوز و نیز تقدیم می شود به انقلاب بولیواری که این روز ها با سختی ها و تهدید های چندش آوری مواجه است.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/12/1ساعت  6:35 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    یهودی زدگان آتش افروز


    خداوند متعال قرار است این موجودات را در مثل هایی به نمایش در آورد. مثل و مثال بیان الهی را ملموستر و محسوستر می سازد، و این به گیرایی ذهن ها کمک می کند تا معنای سخن خدای متعال به روشنی و بدون کوچکترین ابهامی فهمیده شود. امروزه بشر با بکار بردن مثل مفاهیم بسیار بزرگ و در مواردی زمان بر را در قالب های کوچکتر، سهل تر و قابل فهم تر در معرض نگاه شنوندگان و بینندگان خود می گذارد. اگر بخواهد تحریک آدم بد دهنی را ترسیم کند و خشم او را نشان دهد، مثل می آورد به: پا روی دم سگ گذاشتن. اگر بشنوید که کسی به شما می گوید: پا رو دم سگ نگذار. متوجه می شوید که طرفتان آدم ضعیف النفسی است که اگر تحریک شود، نمی تواند زبانش را کنترل کند، پارس می کند، واق واق می کند و با بد دهنی خشمش را در جان شما فرو می ریزد. 

       

    اکنون خدای متعال با آوردن چند مثال آن معانی بلند پیش گفته را برای ما آرام تر و قابل فهم تر به تماشا می گذارد، و ما پیش از اینکه کسی بخواهد ان قلتی بیاورد که خداوند برتر و بالاتر از این است که متوسل به چنین نمایش هایی شود، متذکر می شویم که مثال آوردن و بویژه مثال درست و به جا آوردن یک هنر است علاوه بر اینکه کمک شایانی برای ذهن های تصویری است، قابل مناقشه هم نیست. و مهمتر اینکه خدای متعال از آوردن مثال هیچ شرم و آزرمی ندارد، می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها.(سوره بقره آیه26) خدا ابایی ندارد و شرم نمی کند که به پشه و کمتر از آن مثل بزند. و راز عدم شرم در زیادتی توضیح، تقریر و بیان حقایقی است که در مثل های خدای متعال وجود دارد. اگر خدای متعال مثال به خانه عنکبوت می آورد: کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً(سوره عنکبوت آیه41). و اگر از باربری خر مثال می آورد: کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً(سوره جمعه آیه5). و نیز اگر به پرخاشگری سگ مثال می آورد: کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ(سوره اعراف آیه176). همه به خاطر وجود حقایق غیر قابل انکاری است که در این مثال ها یافت می شود. آیات 20 و 19 و 18 و 17 سوره بقره در قالب مثل از چند حقیقت نهفته در رفتار، کردار، اندیشه،  ذهن و طرز نگاه این موجودات پرده بر می دارد. می فرماید: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (سوره بقره آیه17) مثلشان مثل آن کسی است که آتشی افروخت، چون پیرامونش را روشن ساخت، خدا روشنایی از آنان باز گرفت و نابینا در تاریکی رهایشان کرد.


    پیش از این متذکر شدیم که موجودات مورد بحث یا یهودند، یا ریشه در یهود دارند و یا بواسطه خلط و آمیزش با یهود گرفتار یهود زدگی شده اند. یهود، همچون سگ که حس بویایی قوی دارد، بوی سروری و پادشاهی را از هزاران هزار فرسخ فاصله استشمام می کند. او می داند که در آینده ای نه چندان دور و در فاصله ای از شام تا مدینه مردی مبعوث به رسالت خواهد شد، که سعادت دنیا و آخرت را به همه مردم عرضه خواهد کرد، پس نعت او را که خدای متعال بر موسی(ع) نازل، و در توراة مرقوم فرموده بود، به دل و به زبان تکرار میکرد و بدینگونه محیط زندگی فردی و جمعی اش را روشن می ساخت. مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً.


    و این روشنایی او را تا حد عرفان به رسول خدا(ص) بالا برد. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُم لَیَکْتُمُونَ الْحَق وَ هُمْ یَعْلَمُون(سوره بقرة آیه 146) و واضح است که هیچ معرفتی بالاتر از معرفت مادر و پدر نسبت به فرزندانشان نیست. چرا که معرفت مادر و پدر نسبت به دختران و پسرانشان معرفتی جزء جزء و غیر کلی است. اما حقد، کینه، حسد، عناد، لجاج، مال دوستی، سحت خواری، ریاست طلبی و عصبیت مانع از ایمان به رسول خدا(ص) گردید. و این می تواند ترجمه و تفسیری از - فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - باشد. روشنایی حاصل از برافروختن آتش برای یهودیان به اندازه ای است که پیش از بعثت رسول خدا(ص) هرگاه یهودیان با گروهی می جنگیدند، در مناجات می گفتند: خدایا، به پیامبرى که وعده فرستادنش را به ما داده‏اى و به کتابى که بر ما نازل مى‏کنى تو را مى‏خوانیم که ما را یارى فرمایى. و آنگونه که ابن عباس آورده: و یارى هم مى‏شدند. وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا(سوره بقره آیه89) اما همینکه رسول خدا(ص) از اولاد اسماعیل آمد، با اینکه او را می شناختند ایمان که نیاوردند، بماند، کفر هم ورزیدند. فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ(سوره بقره آیه89). و این نیز می تواند ترجمه و تفسیری از - ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - باشد.


    صفیّه دختر حیّى به رسول خدا(ص) گفت: روزى پدر و عمویم از نزد شما پیش من آمدند، پدرم به عمویم گفت: درباره محمّد چه مى‏گویى؟ عمویم گفت: او همان پیامبرى است که موسى(ع) به آمدنش بشارت داده است، عمویم گفت: پس چه عقیده دارى؟ گفت: معتقدم که در دوران زندگى با او دشمنى ورزم. مثل قرآن در رابطه با موجودات مورد بحث مثل محقق الوقوع است. یعنی این موجودات اینگونه اند، همینکه زبانه های آتش اطرافشان را روشن می کند، خدای متعال با از بین بردن آتش و گرفتن روشنایی، آنان را کور و نابینا در تاریکی رها می سازد.


    و در این میان ابتداء نقش دانشوران و علماءشان - وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُم - در به تاریکی بردن قلب و ذهن یهودیان و در کتمان و پوشیده داشتن خصلت های الهی انسانی رسول خدا(ص) در حالی که به آنچه انجام می دهند اشراف و آگاهی دارند - لَیَکْتُمُونَ الْحَق وَ هُمْ یَعْلَمُون - قابل تامل و تعمق است. و البته این تبهکاری علماء یهود چیزی از خسران و زیانکاری عوام که از سر جهل و نادانی ایمان نیاوردند و نیز تمامی آنانی که در طول زمان تا به امروز و تا فردا های نامعلوم تابع داده های حاخامی و از صافی گذشته رسانه های یهودی گشته اند، نمی کاهد. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون(سوره انعام آیه20).


    و اما چرا این موجودات به جای چنگ زدن به الله که نور آسمانها و زمین است. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض(ابتدای آیه35 سوره نور) به آتش چنگ می زنند؟ چرا مثلشان مثل کسی است که آتش افروزی می کند؟ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً. اگر طالب روشنایی اند چرا از نور خدای متعال که هم زیاد است، هم تمام نشدنی. هم خاکستر ندارد، هم دود. هم هدایت کننده است، هم روشنگر، بهره مند نمی شوند؟ اگر یهود و یهودی زادگان باور ندارند که قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) نورند، و اگر نخوانده اند: وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (انتهای آیه40 سوره نور) و آن که خدا راهش را به هیچ نورى روشن نکرده باشد، هیچ نورى فرا راه خویش نیابد. از باب اینکه یهودی و یهودی زاده اند، قابل فهم و قابل تحمل است.


    و اما چرا یهودی زدگان، مردمی که با ما خلط و آمیزش دارند، در جامعه اسلامی و با مردم مسلمان بسر می برند، به زبان مسلمانی تکلم می کنند، مسلمانند اما یهودی اند، اینان چرا روشنایی و هدایت را از آتش انتظار دارند، جای بسی تامل و در عین حال تالم است. در - اسْتَوْقَدَ ناراً - دقیق شوید. عیسی(ع) را بد گفتند، پاسخ به نیکی داد. گفتند: بد می گوید، خوب می گویی؟ جواب داد: هر کسی آنچه دارد تقدیم می کند.

    صورت زیبای ظاهر هیچ نیست---ای برادر سیرت زیبا بیار.

    اینان که از آتش هدایت می طلبند، شما خواننده ارجمند بگویید، آیا سیرتی ناریه ندارند؟ آیا همچنان و همچون ابلیس فریاد نمی زنند که: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ(آیه76 سوره ص) - مرا از آتش آفریدی؟ آیا خصلت های سگی و صفات خبیثه دود ها و خاکستر های آتشی نیستند که در جان اینان شعله ور است؟ از خدای متعال توفیق به تصویر کشیدن این قسمت از آیه و آیات دیگر را برای هنرمندان عزیز و متعهد مسئلت می نمایم.


    سگ و قدرت بینایی


    نکته آخری که در مثل خدای متعال جلب توجه می کند - وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - است. چرا خدای متعال اینان را کور در تاریکی رها می سازد؟ ساختار چشم آدمی بگونه ای است که بدون نور نمی تواند، ببیند. و خدای متعال ابتداء نور را از آنان گرفته است - وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - بعد از - ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ - واقع شده است. مضافا اینکه تاریکی در اینجا ظلمت نیست، ظلمات است. یعنی سر سوزنی امکان دیدن وجود ندارد. چرا خدای متعال هم رها سازی در تاریکی را آورده و هم کوری و نابینایی را بر آن افزوده است؟ پیش از این پاسخ را آورده ایم و اکنون باختصار می گوییم که ما تا اینجا با موجوداتی آشنا شدیم که - و ما هم بمومنین - اند، خدعه می کنند، قلب هایشان را ظرف مرض قرار داده اند، در زمین مرتکب انواع فساد و تباهی می شوند، مومنان را خرد باخته و نادار می دانند، دیدار و ملاقات با مومنان را ناخوش دارند، اما از همنشینی و خلوت با روسای یهودی شان لذت می برند، خدای متعال علاوه بر اینکه این موجودات را فاقد شعور، دروغ زن، مفسد فی الارض، سفیه و نادان می خواند، به تمسخر و استهزاء آنان نیز می پردازد. و زمان می دهد تا اینان همچنان در طغیان و سرکشی خود سرگردان بمانند. و شما خواننده فهیم در هر کجای عالم وقتی با چنین موجوداتی برخورد کردید و با چنین افرادی مواجه شدید، شک نکنید با کمی آسان گیری در کلام، شما با حیوان خطرناکی سر و کار دارید - اولئک کالانعام -

    و خوب می دانید که بعضی از حیوان ها از جمله سگ برای دیدن نیاز به نور ندارند. قدرت بینایی سگ در تاریکی شش تا هشت برابر بیشتر از آدمیزاد است. توانایی جست و خیز در شب و بهره گیری از زندگی شبانه در کنار زندگی روزانه فضای بیشتری برای قدرتنمایی، تهاجم، پرخاش، کار و تلاش به سگ و افرادی که به مراتب پست تر از سگ اند - بل هم اضل - می دهد. از همین رو خداوند آنان را در تاریکی و با چشمانی که ناتوان از دیدن است رها می سازد.  

     

    حال اگر حیوانی فاقد گوش باشد، که نشنود، زبان نداشته باشد، که واق واق کند، چشم نداشته باشد، که ببیند و این حیوان در شبی تاریک فارغ از هر بصیرتی در بیابان دنیا رها شود، آیا امید به رهایی و بازگشت به سر منزل مقصود خواهد داشت؟ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ(سوره بقره آیه18). آنانی که گرفتار کری، گرفتار لالی و کوری شده اند، پاسخ خدای متعال را جدی بگیرند که: لا یَرْجِعُونَ - باز نمی گردند. و چنین موجودی که نه می شنود و نه حرف می زند و نه می بیند آیا توانایی خدعه به خدا و مومنان را خواهد داشت؟ آیا می تواند زمین را به فساد بکشاند؟ موجودی که به جز شکم و شهوت هیچ ابزاری برای کسب معرفت ندارد آیا می توان از او توقع ایمان داشت؟


    قطعا تصدیق می کنید که کلمات و آیات الهی را نباید فقط حمل به ظاهر کرد و از باطن آن غافل ماند. موجوداتی که ما در این مختصر با آنان مواجهه داریم کر که نیستند، بماند، گوش های بسیار تیز و شنوایی هم دارند. پدیده جاسوسی و استراق سمع از گذشته تا حال و تا آینده های دور در انحصار این موجودات بوده، هست و خواهد بود. اینان لال هم نیستند، زبانی گویا و کلامی شیوا دارند، صدایشان به حدی بلند و رسا است که امروزه جایی که در تیر رس صدایشان نباشد ، در دنیا وجود ندارد. و کور هم نیستند، با چشمی باز رخداد های ریز و درشت و حوادث و وقایع عالم را رصد می کنند. فرمایش خدای متعال: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ - به حقیقتی دردناک در این موجودات اشاره دارد، که اگر آدمی به این حد از پستی و پلشتی برسد که خدای قادر متعال او را در شبی تاریک و با چشمانی نابینا در برهوت دنیا رها سازد، گوش هم داشته باشد، کر است، نمی تواند آیات الهی را شنود کند. زبان هم داشته باشد، لال است، نمی تواند حقیقت آیات الهی را بر زبان جاری سازد. و چشم هم داشته باشد، کور است، نمی تواند، صورت زیبای آیات الهی را ببیند. و مهمتر اینکه خدای متعال از آینده اینان خبر می دهد و همه رشته های توقع به بازگشت این موجودات را می گسلد.  


    براستی آیا منشاء کری، لالی و کوری این موجودات اصرار آنها بر طغیان و طغیانگری نیست؟ آیا با توجه به پافشاری آنان مبنی بر اینکه همچنان در تاریکی بمانند، همچنان در ازاء از دست دادن هدایت ضلالت را بدست آورند، همچنان با دروغ اصلاح طلبی مروج هرج و مرج در جامعه باشند، همچنان مومنان را نابخرد و از آنان بگریزند، همچنان سرسپرده و آلت دست شیطان های یهودی و برای آنان دم بجنبانند، همچنان بی اعتناء به فرصتی که خدای متعال در اختیارشان قرار داده، بر طبل سرکشی و سرگردانی خود بکوبند، شما بگویید آیا نتیجه این پافشاری و این اصرار بر گناه چیزی جز عدم بازگشت به خصلت های انسانی الهی خواهد بود؟ هر کسی می تواند خودش خودش را وارسی کند، ببیند اگر گرفتار این خصلت های پلید هست اما به مرحله اصرار نرسیده، خودش را نجات دهد، اما اگر به مرحله اصرار و پافشاری رسیده است از این قسمت از آیه که می فرماید: لا یَرْجِعُونَ - و پرده از یک امر پنهانی برمی دارد، سخت بترسد. دیگر امیدی به بازگشت به جامعه ایمانی و انسانی نخواهد داشت. 


    ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/11/24ساعت  6:20 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]